کتاب اگر اول نباشی آخر می‌شوی| معرفی

خانه » مقالات » کتاب اگر اول نباشی آخر می‌شوی| معرفی

کتاب اگر اول نباشی آخر می‌شوی نوشته گرنت کاردون (GRANT CARDONE) نوشته شده. عنوان فرعی این کتاب “راه‌هایی برای به دست گرفتن بازار و شکست دادن رقبا” است. از عنوان کتاب مشخص است که این کتاب مناسب افرادی است که به دنبال رقابت در زندگی و کسب و هستند.

درباره گرنت کاردون

گرنت کاردون متخصص فروش بین‌المللی است. او همچنین سخنران انگیزشی هم است و نویسنده کتاب‌های مختلفی مانند “قانون ۱۰ برابری” و “اگر اول نباشی آخر می‌شوی” است. او به صورت منظم در شبکه Fox برنامه آموزشی دارد و همچنین در روزنامه هافینگتون پست هم نوشته‌هایش منتشر می‌شود. او یک نویسنده معمولی نیست بلکه خودش ۳ شرکت مولتی میلیون دلاری ایجاد کرده که از آن‌ها کسب درآمد می‌کند. گرنت کاردون در حال حاضر در هالیوود همراه با همسر و دخترش زندگی می‌کند.

گرنت کاردون در دوره‌ای از زندگی خود درگیر فقر و اعتیاد بوده و پس از ترک اعتیاد به تدریج به سمت کسب درآمد حرکت کرد.

اگر در خارج از ایران زندگی می‌کنید می‌توانید نسخه انگلیسی کتاب را از اینجا تهیه کنید.

این کتاب به خوانندگان کمک می‌کند که چگونه در دوران رکود فروش خود را افزایش دهند.

پشت جلد کتاب نوشته شده:

شما باید در شرکت با حرفه‌تان چنان جایگاهای به‌دست آورید که مشکلات اقتصادی نتوانند به شما آسیب بزنند. این یعنی باید به ایجاد سیستم اقتصادی خودتان فکر کنید. هیچ‌وقت نباید به”گذران‌امور” یا نگران بودن برای وضعیت اقتصادی خودتان بسنده کنید.

من می‌گویم اقتصاد برود به جهنم! من می خواهم بهتر شوم،. فتح کنم و پیش بروم و هرکاری خواهم کرد که اول باشم.
این کتاب به شما نشان خواهد داد چگونه می‌توانید موفق شوید و چگونه آن جایگاه قدرتمند اول را به‌دست آورید.

با خواندن این کتاب اید می‌گیرید برای پیشرفت خودت،شرکت و ایده‌هایتان(و همیشه اول شدن) دقیقا چه کارهایی باید انجام دهید.

مطالعه کتاب اگر اول نباشی آخر می‌شوی به چه کسانی پیشنهاد می‌شود

اگر کسب و کاری دارید یا می خواهید کسب و کاری راه اندازی کنید و به دنبال این هستید که سهم بازار خودتان را بیشتر کنید و کسب و کار موفقی بسازید این کتاب مناسب شماست. همچنین این کتاب به تمام فروشندگان توصیه می شود فروشندگان بیمه، فروشندگان خودرو و تمام مدیران کسب و کار. مطالعه این کتاب به شما این دید را می‌دهد که بتوانید بیشتر تلاش کنید و با تلاش بیشتر به موفقیت بیشتری برسید.

جملاتی از کتاب اگر اول نباشی آخر می‌شوی

اگر اول نباشید، دیگر چندان فرقی نمی‌کند که کجا باشید در هر صورت ضربه خواهید خورد

در حالی که دیگران مشغول رکود و عقب‌نشینی هستند، تمام منابعی را که داریم خرج پیشروی و فتح می‌کنیم

کسانی که حاضر به یادگیری مهارت‌های جدید باشند در ایام سختی پاداشی خواهند گرفت که در ایام گشایش ممکن نیست.شما سهمی از بازار را به دست می‌آورید که دیگران رهایش کرده‌اند

آن‌هایی که به‌جای تسلیم شدن بیشتر تلاش کنند، با اخلاق کاری بهتر، مشتریان بیشتر و سهم بزرگتری از بازار را به دست می‌آورند

مشکلات فرصت هستند و هر فرصتی که فتح شود، یعنی پولی به دست می‌آید

اگر چیزی را از ته دل بخواهید، هرکاری می‌کنید تا ممکنش کنید

اقتصاد تعیین کننده موفقیت نیست، اقدامات شما تعیین کننده است

همیشه باید هرکاری که می‌توانید برای حفظ مشتریان فعلی‌تان انجام دهید

بهترین روش برای بیشتر شدن تعداد مشتریان این است که چیزی بیشتر از ارزش پول‌شان به آن‌ها بدهید

از هر فرصتی استفاده کنید تا کمی فراتر از انتظار باشید و کمی بیشتر خدمت کنید

مشخصات کتاب اگر اول نباشی آخر می‌شوی

شابک9786008913153
ناشرنگاه نوین
مولفگرنت کاردون
محمدمهدی ربانی
سال چاپ۱۳۹۸
قطعوزیری
تعداد کل صفحات۲۶۰

قبل از خرید کتاب مقدمه کتاب اگر اول نباشی آخر می‌شوی را مطالعه کنید



اهمیت اول بودن

شاید مفهوم اول یا آخربودن به نظر بعضیها غیرمنصفانه و قبول کردنش برایشان سخت باشد؛ ولی در دنیای واقعی (جدا از نوع کسب و کار یا شغل آدم) تنها جایگاه مهم، جایگاه اول است. این جایگاه به شما امکان می دهد در برابر طوفان ها مقاومت کنید، توجه بیشتری به دست آورید و به جای راه افتادن دنبال رقبا، آنها را دنبال خودتان بکشید. ولی قبول کنید؛ اگر قرار نباشد مجبور به مصالحه یا اکتفاکردن به چیز دیگری شوید یا امتیازی از دست بدهید، جایگاه اول را به هر جایگاه دیگری ترجیح میدهید، مگر نه؟ همهی ما می دانیم اگر بین جایگاه اول و هر جایگاه دیگری حق انتخاب داشته باشیم، کدام را ترجیح می دهیم.
برخلاف سیستمها و فرهنگ هایی که همه، به صرف شرکت در فعالیت جمعی و بدون توجه به میزان تلاش، توانایی هایا حتی امتیازشان پاداش می گیرند، در دنیای کسب و کار، تنها جایگاه مهم( و جایگاهی که بزرگترین پاداش را به همراه دارد)، بدون شک جایگاه اول است.

اگر جایگاه غالب را در بازارتان نداشته باشید، موقعیت تان در خطر خواهد بود. در اقتصادهایی که کسب و کارهای زیادی دارند، شرکتی که در جایگاه اول قرار دارد، دائم مشتری به دست می آورد و اندازه و میزان حضور خودش را بالا می برد. این در وضعیتی ست که دستاوردهای بازیگران ضعیف تر، دائم کم و کمتر میشود و فقط طبیعت پر رونق بازار به کمکشان می آید. ولی در دوران کسادی، شرکت غالب همچنان از جایگاه اول خود سود می برد و سهم بازار را از بقیهی رقبا می گیرد و آنهایی که در جایگاه های بعدی هستند، هزینهی شرایط موجود را می دهند.


بنا به تعریف فرهنگ لغت مریام سوبستر، کلمه ی «اول» به معنای «جلوتر از همه بودن، از نظر زمان، ترتیب با اهمیت» است. اول از همه واردشدن به بازار، به اندازه ی اول بودن در حوزه ی کاریتان مهم نیست. برای آن که در ذهن خریدار بهترین عرضه کننده باشید، لازم نیست اولین شرکتی باشید که محصول را به بازار عرضه کرده است. در اینجا، ترتیب و اهمیت، خیلی حیاتی تر از زمان است. این که در نتایج جست وجوی گوگل، اول باشید یا دوم تفاوت زیادی ایجاد می کند. این را می توانید از شرکت هایی مثل اینتل، که در مقام اول است و ادونسد میکرو (AMD)، که مقام دوم را دارد، بپرسید. تا دسامبر ۲۰۰۹، درآمد اینتل ۳۲/۷ میلیارد دلار( سیزده میلیارد دلار نقد) بود، در حالی که این رقم برای AMD معادل ۴/۹۲ میلیارد دلار (دوونیم میلیارد دلار نقد) بوده است.

رقابت میان باراک اوباما و سناتور مک کین را در انتخابات ریاست جمهوری در نظر بگیرید. نامی که تاریخ ساز شد، فقط چند امتیاز بیشتر داشت. اوباماهم زودتر به بازار نیامده بود. در واقع سی سال بعد از رقیبش وارد دنیای سیاست شده بود و تجربه ی خیلی کمتری داشت. با همه ی اینها موفق شد نه فقط جایگاه اول را به دست آورد، که در قدرتمندترین جایگاه در سراسر جهان قرار بگیرد.
بنابراین، از مصالحه، اکتفاکردن و «معقول بودن» دست بردارید. می خواهم وادارتان کنم در هر دقیقه از روزتان برای به دست آوردن جایگاه اول کسب و کارتان بجنگید. وقتی وضع بازار خوب است، باید در رأس آن باشید و وقتی وضع خراب می شود، باید بروید دنبال سهم بازار.


اقتصادی که بازی را تغییر می دهد


تاجران، فروشندگان، مدیران، کارآفرینان و مدیران عامل، همگی از کسادی اقتصاد وحشت دارند؛ که البته یک ترس قابل درک است. آنها (به درستی) استدلال می کنند که وقتی اقتصاد به سمت یک دورهی رکود بزرگ حرکت می کند، کارفرمایان و مشتریان، بودجهی پروژه های شان را کم می کنند، هزینه ها را پایین می آورند و بدتر از همه، حاضر می شوند به قیمت از دست رفتن کیفیت، سراغ ارزان ترین فروشنده یا تامین کننده بروند. در این شرایط، جذب سرمایه، معامله کردن و انجام پیش بینی های دقیق سخت تر می شود؛ و این روی برنامه ریزی در تمام سطوح اثر می گذارد. افراد، دچار قطعیت نداشتن و تردید می شوند و این روی قابلیت تصمیم گیری شان تاثیر منفی می گذارد.

این دوره های اقتصادي بازی عوض کن بعضی وقتها مستلزم تغییراتی در مجموعه مهارت های ما هستند، به خصوص بعد از دوره های طولانی رشد. به شکل معمول، تیم های مدیریتی، نیروهای فروش و کارکنان به خوبی آماده ی این تغییرات اقتصادی مهم نیستند.


خیلی ساده می شود دید که دوره های طولانی رشد اقتصادی، انگیزه و مهارت های افراد را فلج می کند. درست مثل یک کشتی گیر حرفه ای که بعد از چند مسابقه ی آسان، برندگی و قدرتش را از دست میدهد و حتی قوانین ساده را فراموش می کند. وقتی وضع کسب و کار خوب است، پشت افراد باد می خورد. آنها به فرصت های خیلی زیاد، کسب اعتبار آسان و پول بادآورده عادت می کنند و دچار یک نگرش غیر واقع بینانه می شوند. وقتی بازار تغییر می کند و همه کمربندها را سفت می بندند، دیگر از باد موافق، خبری نیست. باد حالا درست به صورت شما می کوبد.

وقتی وضع، خراب باشد، کوچکترین ضعف سازمان چند برابر دیده میشود. اشتباهها پرهزینه تر میشوند، تک تک معامله ها اهمیت پیدا می کنند و احتمال شکست، چه برای افراد، چه شرکتهایی که نمی توانند شرایطشان را با وضعیت جدید سازگار کنند، بالا می رود.
وقتی شروع به نوشتن این کتاب کردم، جهان در حال ورود به یکی از بزرگترین رکودها بعد از رکود بزرگ سال ۱۹۲۹ بود. در دوره هایی که تحولات بزرگ اقتصادی اتفاق می افتند، آدمها خیلی زود وحشت می کنند، گیج و خشمگین میشوند، نمی دانند چه کنند و مطمئن نیستند اصلا می توانند کاری بکنند یانه. ناگهان متوجه میشوند کسب و کار، درآمد و آینده شان در خطر است. به یکباره این طور به نظر می رسد که دنیا تک تک مارا بیدار کرده است و در گوشمان داد میزند، «آسیب پذیر هستید و ممکن است از هستی ساقط شوید!»


واقعیت این است که اگر در حوزه ی کاریتان نفر اول نباشید، در یک موقعیت خطرناک قرار می گیرید. اگر اول نباشید، دیگر چندان فرقی نمی کند که کجا باشید؛ در هر صورت ضربه خواهید خورد. این زمانها به ما نشان میدهند که وصل بودن یا متکی بودن به اقتصاد چقدر خطرناک است. شما باید در رسته ی خودتان چنان موضع قدرتمندی داشته باشید که بتوانید از شرایط موجود استفاده کنید.


در این کتاب به شما خواهیم گفت چطور می توانید اهداف و برنامه های حرفه ای تان را جلو ببرید و نه تنها بازار را فتح کنید که روی رقبای تان تسلط پیدا کنید. جدا از هر نوع محصول، خدمت یا ایده ای که دارید (و فارغ از این که وضع اقتصاد چقدر بد است) می توانید اول باشید و همیشه باید تلاش کنید همان جا بمانید. شما باید در شرکت یا حرفه تان
چنان جایگاهی به دست آورید که مشکلات اقتصادی نتوانند به شما آسیب برسانند. این یعنی باید به ایجاد سیستم اقتصادی خودتان فکر کنید. هیچ وقت نباید به «گذران امور» یانگران بودن برای وضعیت اقتصادی خودتان بسنده کنید. من می گویم اقتصاد برود به جهنم! من میخواهم بهتر شوم، فتح کنم و پیش بروم و هر کاری خواهم کرد تا اول باشم.

این کتاب به شما نشان خواهد داد چگونه می توانید موفق شوید و چگونه أن جایگاه قدرتمند اول را به دست آورید. با خواندن این کتاب یاد می گیرید برای پیشرفت خود، شرکت و ایده های تان (و همیشه اول شدن) دقیقا چه کارهایی باید انجام دهید.


از آسانی به سختی


واکنش آدمها به تغییر وضعیت اقتصاد از خوش بینانه و مثبت به بدبینانه و منفی متفاوت است. این واکنش ها تا حدی شبیه به چیزی هستند که موقع از دست دادن یک عزیز تجربه می کنیم. انکار، خشم، تنفر، (در بعضی موارد) بی تفاوتی و در نهایت، بهبود. ولی کسانی که در رکودهای شدید موفق هستند، این چالش ها را لحظات الهام بخشی برای رسیدن به راه حل ها و خلاقیت ها میدانند.


به شما اطمینان میدهم وضعیت اقتصاد ناامید کننده نیست و نباید تسلیم شوید. چند مرحله و اقدام خاص هست که می توانید انجام دهید تا پیروزی تان تضمین شود. این برای کسانی که واقعا می خواهند سطح کار، نگرش و مسوولیت خودشان را
ارتقا دهند، فرصت خیلی خوبیست. در بیست و پنج سال گذشته، ماموریت زندگی من کمک به کسانی بوده است که دنبال بهبود موفقیت آمیز خودشان بودهاند. هیجان انگیزترین بخش حرفهی من کار کردن با کسانی ست که تلاش می کنند اول باشند و در بازار خودشان آقایی کنند.


در این کتاب، درسهایی را که از این افراد و از طریق تجربیات و مشکلات خودم یاد گرفته ام، در اختیارتان می گذارم تا ببینید که برای خلق موفقیت (بدون توجه به اوضاع اقتصاد) دقیقا باید چه کنید. این کتاب به شما یاد میدهد که برای رسیدن به ایده آل تان چگونه این چالش ها را برای رشد خودتان به کار بگیرید، بر آنها غلبه کنید و حتی از آنها سود ببرید.

در این کتاب جزییاتی از اقداماتی ساده و قابل اجرا برای ارتقای کسب و کارتان به شما ارائه خواهد شد و یاد می گیرید که دقیقا چطور سهم بازار را از رقبای تان بربایید. خواهید دید هر روز دقیقا چه اقداماتی باید انجام دهید تا روی بازارتان مسلط باشید و به چنان موفقیتی برسید که هیچ مشکلی نتواند تاثیر منفی روی شما داشته باشد.

دیگر به شرایط اقتصاد وابسته نخواهید بود و موفقیت یا شکست تان را خودتان تعیین می کنید. شما می توانید از شرایط اقتصاد در حال ضعیف شدن استفاده کنید، سهم بازار را از رقبای کم تر سودآور بربایید و از وقایع رکودی برای به وجود آوردن وضعیت مالی مطلوب برای خودتان، شرکت و خانواده تان (مستقل از اقتصاد محلی، ملی یا جهانی) استفاده کنید. در واقع، در رکودها مزایای زیادی پنهان است.

اگر بدانید چطور از این فرصت ها استفاده کنید، می توانید وقتی رقبایتان در حال کوچک شدن، تسلیم شدن و ناپدیدشدن هستند، رشد کنید.


اگر فکر می کنید وضع اقتصاد تا مدتی خراب خواهد بود؛ ولی باز هم می خواهید یاد بگیرید که به چه کارهایی برای رشد کسب و کارتان احتیاج دارید، چیزهایی که در این کتاب یاد می گیرید، شما را خیلی جلو خواهد انداخت. بدون شک شما تنها نیستید.

افراد زیادی در دوران سخت امروز دنبال جواب می گردند. ولی بین کسانی که دنبال جواب هستند و آنهایی که واقعا حاضر به یادگیری و اجرای دقیق اقدامات تضمین کنندهی موفقیت هستند، فرق، زیاد است. احتمالا اغلب دوستان یا اعضای خانواده تان دیگر باور ندارند که بشود کاری کرد، ولی شما نه. به شما تبریک می گویم که دنبال جواب هستید.


هشداری درباره‌ی کتاب‌ها


متاسفانه این روزها اغلب مردم، یک کتاب را شروع می کنند، ولی تمام نمی کنند. به نظرم این مساله سه دلیل دارد:

۱- خرید کتاب سرمایه ی مالی اندکی می خواهد، بنابراین خیلی راحت می توانیم یک دوجین از آنها را بخریم و فقط چندتایی را بخوانیم.

۲- تعهدی نداریم که تا یک تاریخ خاص، کتاب را تمام کنیم.

۳- خیلی از کتاب ها مملو از كلمات غیرقابل فهم هستند.


دلم می خواهد این کتاب را تا آخر بخوانید. به شما قول میدهم اگر کل کتاب را بخوانید، می توانید موفقیت و وضعیت مالی ای را که برای خودتان، شرکت تان و خانواده تان آرزو دارید، رقم بزنید و در حوزهی خودتان اول شوید.


خیلی خب، حالا بیایید دلایلی را که گفتم یکی یکی بررسی کنیم. اول، ما فکر می کنیم کتاب ها فقط به اندازه ی پولی که برای آنها پرداخته ایم، ارزش دارند و به ارزش میلیونها دلار اطلاعات داخل شان توجه نمی کنیم. این کتاب می تواند میلیونها دلار ارزش داشته باشد، پس آن را با این دید بخوانید و هر راهکارش را جوری انجام دهید که انگار برای تان میلیون ها دلار درآمد می آورد (چون می تواند بیاورد!).
دومین دلیلی که آدم، کتابی را تا پایان نمی خواند این است که هیچ وقت تاریخ مشخصی برای تمام کردنش تعیین نمی کند. این برای من خیلی عجیب است؛ هیچ وقت این کار را با پروژه های دیگر نمی کنید، می کنید؟ به صورت میانگین، یک فرد عادی حدود دویست کلمه در دقیقه می خواند؛ این یعنی هرکس (اگر مزاحمتی برایش پیش نیاید) می تواند این کتاب را در کمتر از پنج ساعت تمام کند.

من همیشه قبل از شروع هر کاری (چه خواندن یک کتاب باشد یا اضافه کردن یک چیز تازه به خانه ام) تاریخی برای پایانش تعیین می کنم. بنابراین، دست از خواندن بردارید و برای تمام کردن این کتاب یک «تاریخ پایان» تعیین کنید. خیلی ساده است: تاریخ امروز و تاریخ روزی که می خواهید کتاب را تمام کنید، پشت جلد کتاب بنویسید.


آخرین دلیل افراد برای تمام نکردن یک کتاب این است که به کلماتی بر می خورند که آنها را نمی فهمند و این اغلب باعث میشود کتاب را بگذارند کنار. به همین خاطر، یک واژه نامه ی مبسوط در انتهای این کتاب گنجانده ام. این واژه نامه تمام معانی کلمات را در خود ندارد، بلکه فقط آن معانی را نشان میدهد که من در این کتاب از آن استفاده کرده ام. اگر در مورد معنی کلمه ای حتی یک ذره شک دارید، وقت بگذارید و معنایش را پیدا کنید. یادتان باشد: موفقیت شما در یک حوزه به میزان در کتان از واژه شناسی آن حوزه بستگی دارد!

بنابراین، با این کتاب جوری رفتار کنید که انگار میلیونها دلار برایتان ارزش دارد، یک تاریخ پایان در نظر بگیرید و از کلماتی که متوجهشان نمی شوید، ساده نگذرید. هر بار که توضیح اقدامی را می خوانید، مطمئن شوید که کاملا متوجه توضیحات من شده اید.

با این که خیلی از این اقدامات، واضح به نظر می رسند، تنها دلیلی که نمی توانید با آنها ارتباط برقرار کنید، در کنکردن است. به شما اطمینان میدهم اگر هیچ اقدامی را نادیده نگیرید و از روی آن رد نشوید، در بازار خودتان آقایی خواهید کرد و این کتاب، نه فقط برای شما، که برای تمام افراد سازمان تان، به یک کتاب مرجع تبدیل خواهد شد.


اطلاعاتی که در ادامه می آید کمکتان می کند از هر رکودی، هرچقدر بد، هرقدر عمیق یا طولانی، به سلامت عبور کنید. این را به تجربه میدانم؛ چون خودم هم دقیقا از همین تکنیک ها برای از سر گذراندن سه دوره رکود استفاده کرده ام. دوره هایی که بعد از هر کدام شان قوی تر، تواناتر و سودده تر شده ام. همین حالا هم از آنها برای پیشبرد جایگاه خودم در بازار، ربودن سهم بازار از رقبا و حتی تثبیت خودم در بازارهایی که قبلا در آنها نبوده ام، استفاده می کنم.


زمانه ی سختی، زمانهی شکوفایی ست


خیلی از اقتصاددانان، متخصصان و اصحاب رسانه، بیست و چهارساعته مشغول پیش بینی وقوع دوران سختی و پایان جهان هستند. آنها کاملا روی مشکل و مقصر احتمالی تمرکز کرده اند و به نظر می رسد راه حل چندانی برای بقا و شکوفایی ارائه نمی دهند.

همانطور که کسب و کارها در بیشتر نقاط دنیا به میزان قابل توجهی در حال کوچک شدن هستند، احتمالا شما هم تا الان کسادی را تجربه کرده اید. متاسفانه، مطمئنم اثراتش را حس کرده اید و می دانم از آن خوشتان نیامده است. در واقع، امیدوارم خوشتان نیامده باشد و تشویق تان می کنم آنقدر از آن متنفر باشید که هر کاری برای مقابله با آن انجام دهید. هرچند در دورانی هستیم که خیلی ها دچار مشکل هستند (میلیون ها نفر بیکارند، شرکت ها در حال فروپاشی و بعضی صنایع به کلی در شرف نابودی اند)؛

در همین دوران میشود استراتژی های خاصی برای برگرداندن اوضاع آموخت و به کار گرفت. شرکت ها، محصولات و حتی صنایعی هستند که از دل چالش های اقتصادی برآمدهاند. می خواهم به کسی تبدیل تان کنم که هر روز با اشتیاق اول شدن در صنعت یا حوزه اش از خواب بیدار می شود؛ کسی که به جای این که خودش را قربانی واقعیت ظاهری بداند، از دل ویرانه ی واقعیت کهنه، فرصت ساختن واقعیت جدیدی را خلق می کند.


شما می توانید با انجام اقداماتی بسیار مشخص، دقیق و صحیح باهر مشکلی مبارزه کنید و به سطح موفقیت مطلوب تان برسید. می توانید همچنان به تلاش تان برای رشد و فتح ادامه دهید، اهداف و آرزوهای تان را پیش ببرید و به معنای واقعی کلمه، اقتصاد جدیدی مخصوص به خودتان بسازید. واقعیت این است که فقط رکود یا کوچک شدن اقتصاد نیست که می تواند برای وضعیت مالی یا کسب و کار یک فرد مشکل به وجود آورد.

مطمئنم شما هم عده ی زیادی را می شناسید که حتی در دوران رونق هسم وضع خوبی نداشته اند. رکود، مشکلات متفاوتی برای همه به وجود می آورد و این مشکلات متفاوت، احتیاج به سياوح تازهای از اراده و تفکر به همراه مجموعه ی جدیدی از اقدامات دارند.

سختی های مالی به خاطر توانایی نداشتن شما در فروش مقدار کافی از محصولات و خدمات به قیمتی مناسب است که می تواند کسب و کارتان را سودده و پابرجا نگه دارد.


نداشتن توانایی در فروش محصول و خدمات در بازار می تواند دلایل (و حتی توجیهات زیادی) داشته باشد. واقعیت این است که هر کسب و کاری، بالا و پایین و هر اقتصادی، چرخه های خاص خودش را دارد. در مسیر ایجاد موفقیت و امنیت، باید به صورت دائم خودتان را با وضعیت همیشه متغیر بازار تنظیم کنید.

امکان ندارد مدت طولانی در یک کسب و کار باشید و حداقل یک بار وضع بد را تجربه نکرده باشید. بعضی از مشکلات از بقیه بدترند: بعضیها طولانی هستند، بعضی ها کوتاه، بعضی ها خیلی دردناک و بعضی ها فقط در حد یک نیشگون. ولی دو خبر خوب برای تان دارم:
١- اقدامات دقیقی هستند که می توانید برای مقابله با هر نوع رکودی انجام دهید.

۲- دوران رکود یک فرصت عالی برای پیشروی و فتح سهم بازار، در مقابل شما می گذارد. از دوران سختی برای شکوفایی خودتان استفاده کنید.

4/5 - (1 امتیاز)

یک دیدگاه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *