از من بپرس فصل اول-قسمت اول

خانه » مقالات » از من بپرس فصل اول-قسمت اول

از من بپرس چیست؟

مجموعه ی از من بپرس، مجموعه ای است که کاربران کانال تلگرام از ما پرسیده اند و ما جواب آن ها را به صورت فایل صوتی آماده کرده ایم.

سوالاتی پرسیده شده در مورد، اعتماد به نفس، عزت نفس،خود باوری،کسب درآمد،کسب و کار و..

اگر سوالی دارید می توانید در قسمت نظرات همین صفحه از ما بپرسید.

 

قسمت اول فایل صوتی از من بپرس:

دانلود فایل صوتی قسمت اول

قسمت دوم فایل صوتی از من بپرس

دانلود فایل صوتی قسمت دوم

 

متن تایپ شده فایل صوتی:

سلام دوستان عزیز. در این فایل صوتی می‌خواهیم جواب ۱۰ تا از سوالاتی که عزیزان از ما پرسیدند را بدهیم. در هر فایل صوتی سعی می‌کنیم جواب ۱۰ سوال را بدهیم و اینکه من صدام یک مقدار گرفته، سرما خوردم. ولی بنابه تعهدی که داریم فایل را  ضبط می‌کنم.  دوستان ابتدا از شما تشکر می‌کنم که به ما اطمینان کردید و سوالات خودتان را از ما پرسیدید. تمام وجودم را می‌گذارم که بهترین جواب را به سوالات شما بدهم. تا جایی که بلد هستم جواب می‌دهم و جایی را که خارج از تخصص من بود ارجاع می‌دهم به عزیزان دیگر. خب سوالات را شروع می‌کنیم.

دوست عزیزی، خانم بهناز پرسیدند مشکل مالی بسیار شدیدی دارم و با توجه به زمان کمی که دارم واقعا باید خیلی سریع برای حل مشکلاتم راه حلی پیدا کنم. لطفاً مرا راهنمایی بفرمایید. اگر نیاز به توضیح بیشتری هست بفرمایید تا بگویم.

خب دوستان ابتدا باید به بهناز خانم عرض کنیم که مشکل مالی یعنی چی؟

مشکل مالی بسیار شدیدی دارم می‌تواند اینطور تعریف بشود که من آیا یکی از عزیزانم در حال حاضر در یک بیمارستان است و من به پول احتیاج دارم؟

خب در این شرایط شما می‌توانید بروید پول قرض کنید. وام بگیرید. از هرجایی که می‌توانید. چون آن عزیز برای شما مهم‌تر است. البته بستگی به اولویت دارد اما یک موقع هست که شما نیاز پول دارید، این پول را می‌خواهید برای اینکه کیفیت زندگی‌تان را بالاتر ببرید. خانه‌ای که دارید را عوض کنید. محله‌ای که دارید را عوض کنید یا اینکه از وسایل بهتری استفاده کنید.مسافرت‌های بهتری بروید. اگر مورد شما این مورد هست خب باید خدمت شما عرض کنم یک برنامه‌ریزی نیاز است، یک زمانی نیاز است. پول را تا چه زمانی احتیاج دارید. چه مبلغی احتیاج دارید‌. یک مورد را من بگویم که به درد همه‌ی دوستان می‌خورد. برای اینکه ما بخواهیم به چیزی برسیم باید مشخص کنیم که چی و چه مقدار از آن و در چه زمانی می‌خواهیم. یعنی ما ۱۰ میلیون تومان پول نقد می‌خواهیم تا تاریخ ۱/۱۲/۹۶ و باید به این پول برسیم. ۱۰ میلیون پول می‌خواهیم به‌صورت نقد، یعنی پول‌مان را باید به‌صورت نقد داشته باشیم. به‌صورت چک و درآمدی که در آینده برای ما وصول بشود به‌درد ما نمی‌خورد. پس در خصوص اهداف‌تان سعی کنید که وضوح را کاملا داشته باشید.

خب می‌رویم سراغ سوال بعدی. خانم ستاره پرسیدند. خانم ستاره پرسیدند سلام، راهم را گم کرده‌ام. سردرگم هستم. همیشه برای آینده برنامه داشتم. دلم می‌خواست باعث افتخار خودم و خانواده‌ام باشم ولی مشکلات زیادی سر راهم قرار گرفت و من را از خودم و راهم دور کرد. الان ۳۲ سالم است و بیکار هستم. حس سرخوردگی دارم. خیلی جاها رفتم و تلاش کردم. انواع مهارت یاد گرفتم و آموزش دیدم. ولی الان انگار هیچ چیز بلد نیستم. نمی‌دانم باید چه کار کنم. از کجا شروع کنم. خودم را باخته ام. روحم خسته‌ است. خودم را ناتوان می‌بینم. چه کار کنم. سرمایه هم نداشتم که بخواهم کار بزرگی را شروع کنم. ولی هرجا کار کردم هم موفق نبودم. با اینکه دلم می‌خواست خوب کار کنم و تمام توانم را می‌گذاشتم ولی فایده نداشت.

خب خانم ستاره خدمت‌تان عرض کنم که مورد اول این است که همیشه دل‌تان می‌خواست باعث افتخار خودتان و خانواده‌تان بشوید. اینکه من اگر دلم بخواهد باعث افتخار خانواده‌ام بشوم من باید پزشک می‌شدم ولی من پزشکی را دوست نداشتم یعنی حتی تا یک جایی رفتم. من تجربی خواندم، کنکور پزشکی دادم ولی موقع کنکور متوجه شدم که پزشکی به درد من نمی‌خورد. و رشته‌ای نیست که من دوست‌اش داشته باشم.

پس توصیه می‌کنم که ابتدا راه خودتان را پیدا کنید و این را هم قبول دارم که گاهی انسان خسته می‌شود. آنقدر تلاش می‌کند و به نتیجه نمی‌رسد. خب این هم به‌خاطر این است که ما تلاش‌های غیرمتمرکز انجام می‌دهیم. شما در پیام‌تان گفتید که کلی مهارت بلد هستید. کلی آموزش دیده‌اید اما الان حس می‌کنید هیچ چیز بلد نیستید. من می‌خواهم این را به شما بگویم، شما هیچ چیز بلد نیستید یا این حس را دارید که هیچ چیز بلد نیستید چون هیچ مهارتی را عمیق بلد نیستید. یعنی هیچ مهارتی را تا ته‌اش نرفتید. فقط رفتید در حدی که ابتداییات آن مهارت را یاد بگیرید و بعد آن را ول کردید.

یعنی اگر خواستید ساز زدن را یاد بگیرید، گیتار زدن را یاد بگیرید، گیتار زدن را یاد گرفتید تا موقعی که توانستید یکی و دو تا آهنگ بزنید و صدای ساز را در بیاورید دیگر کلاس رفتن را ول کردید. زبان انگلیسی کلاس رفتید ولی تا موقعی که مسلط شدید به اینکه توانستید یک سری مکالمات را داشته باشید. یک مقدار conversation داشته باشید، دیگر بعد از آن ول کردید. یعنی در هیچ مهارتی عمیق نشدید. به شما پیشنهاد می‌کنم برای شروع کار نیاز به سرمایه بالا نیست. شما الان بستر اینترنت هست و می‌توانید در همین تلگرام و اینستاگرام، یک سایت راه بندازید یا یک وبلاگ راه بندازید. الان بستر کاملا مهیا است. قبول دارم زمان‌بر است. شاید زمان ببرد. اما نشدنی نیست. اینکه همه‌ی تلاشم را کردم و نشد خب به‌نظر من به یک مشاور در زمینه‌ی کار مراجعه بکنید. کسی که شما را بشناسد و از هرکسی که می‌بینید مشاوره نگیرید. با افراد متخصص صحبت کنید و اگر بخواهم یک توصیه به شما داشته باشم این است که همین حالا یعنی همین حالا که دارید این فایل را گوش می‌کنید برای خودتان یک جدول T بکشید یعنی یک کاغذ بردارید، یک T روی آن کاغذ بکشید و یک طرف مهارت‌های خودتان را بنویسید. بالای صفحه‌‌تان بنویسید مثلا من در گیتار زدن مهارت دارم، در وبلاگ نویسی، در بازاریابی. بعد جدول که کشیدید یک T بکشید یعنی یک خط از بالای صفحه بکشید که بیاید پایین و یک ستون هم بالایش بکشید. یک طرف بنویسید معایب، یک طرف بنویسید مزایا. بعد مثلاً می‌خواهید کار بازاریابی را شروع کنید. بنویسید معایب کار بازاریابی برای من چیست. مثلاً شاید یکی از معایب کار بازاریابی برای من این باشد که من حوصله‌ی جواب دادن به تماس‌های طولانی را ندارم. ولی مزایا‌یش چیست؟. مزایا‌یش برای من این است که می‌توانم تایم آزاد داشته باشم و پول خوبی هم دربیاورم. یک جدول T بکشید و معایب و مزایای شغلی که می‌خواهید را انتخاب کنید، بسنجید ببینید می‌صرفد که کار را شروع کنید یا نه. ولی همین حالا که دارید فایل را گوش می‌کنید سعی کنید کار را شروع کنید یا حداقل جدول T خودتان را بکشید و به یک نتیجه برسید. یک کار را بگیرید، یک مهارت را بگیرید در آن مهارت عمیق بشوید و مطمئن باشید که پول به سراغ‌ شما می‌آید. مطمئن باشید موفقیت به سراغ شما می‌آید. افراد بسیاری را می‌شناسم که در یک مهارت عمیق شدند و دارند پول‌های بسیار زیادی را درمی‌آورند. هروقت مهارتی را سطحی یاد گرفتید آن مهارت نمی‌تواند به شما کمک کند‌. اما هر موقع که در یک مهارت عمیق بشوید هم اعتماد به‌نفس‌تان در آن زمینه افزایش پیدا می‌کند، هم اینکه می‌توانید مبالغ بالایی درآمد داشته باشید.

خب می‌رویم سراغ سوال بعدی. خانم طاهره این سوال را پرسیدند. خانم طاهره پرسیدند سلام ببخشید من خانمی هستم ۳۰ ساله. مشکلم این است که همیشه دوست دارم جای آدم‌های دیگر باشم. همیشه فکر می‌کنم زشتم. درصورتی‌که اصلا اینطوری نیست. همه می‌گویند خیلی قشنگ و هیکل خوبی داری. منتها هرروز فکر می‌کنم زشت هستم. با اینکه بچه هم دارم و لاغر هستم همش فکر می‌کنم چاق هستم. اصلا شوهرم از من تعریف نمی‌کند ولی من از او توقع دارم که به‌جای فامیل او از من تعریف کند. او هم می‌گوید اشتباه می‌کنم باید خودم اعتماد به‌نفس داشته باشم. چه کار کنم؟. تو رو خدا کمکم کنید.
خب خانم طاهره سوال شما چندتا سوال است که باهم درگیر و میکس شده و من سعی می‌کنم تا جایی که می‌توانم راهنمایی‌تان کنم. مورد اول این است که بحث زیبایی یک معیار مشخص ندارد. چاقی و لاغری یک معیار مشخصی ندارد. مثلاً می‌گویند که اگر شما ۳۰ ساله هستید و قدتان مثلاً ۱۶۰ سانت است و بین مثلاً ۵۰ کیلو، ۴۵ تا ۵۰ کیلو باشید از نظر استاندارد سلامتی شما در وضعیت سلامتی قرار دارید یعنی وزن‌تان نه بالا است و نه پایین. اما چاقی وقتی خودمان بخواهیم وارد بحث بشویم این است که یک استاندارد ذهنی است. شما بسیاری از مدل‌های لباس‌ها را می‌بینید که این مدل‌ها بسیار لاغر هستند، استخوان‌های ترقوه و حالا دنده‌هایشان هم زده بیرون ولی کاری که می‌کنند بازهم رژیم می‌گیرند. لاغر و لاغرتر می‌شوند. چرا؟ چون در ذهن‌شان هست که مثلاً درصد چربی بدن‌شان اگر ۸ درصد است آن را برسانند به ۴ درصد. به زیر ۴ درصد. مثلاً مدام با خودشان این چالش‌ها را دارند. شما هم برای خودتان مشخص کنید واضح که منظورتان از چاق چی هست. منظورتان از چاق مثلاً ۳۲ کیلو و نیم اضافه وزن داشتن است یا ۲ کیلو و نیم اضافه وزن داشتن. این مورد اول.
مورد دوم اینکه توقع دارید دیگران از شما تعریف کنند. خب همه‌ی ما از تعریف خوشمان می‌آید اما باید ابتدا عزت نفس بالایی داشته باشیم. افرادی که عزت نفس بالایی دارند راحت می‌توانند از دیگران معذرت‌خواهی کنند و اعتراف به اشتباه خودشان بکنند. و توقع ندارند دیگران از آن‌ها تعریف کنند. چرا؟ چون که می‌دانند خودشان ارزشمند هستند. من می‌خواهم به شما بگویم که شما نفس ذات‌تان همینی که وجود دارید ارزشمند است. روی مهارت‌های عزت‌ نفس‌تان به شدت کار کنید. سعی کنید عزت نفس‌تان را بالا ببرید. یکی از مهارت‌هایی که می‌شود عزت نفس را بالا برد تکرار جملات تاکیدی است. یعنی شما مدام پیش خودتان تکرار کنید من بسیار ارزشمند هستم. من ارزشمندم. هرچی که به شما حس خوبی می‌دهد و اینکه از دیگران انتظار نداشته باشید از شما تعریف کنند. هرچقدر توقع‌مان را از دیگران پایین‌تر بیاوریم زندگی‌مان راحت‌تر است. یعنی هرچقدر توقع پایین‌تر باشد سطح آزادی و راحت بودن اعصاب‌مان خیلی راحت‌تر است. اینکه توقع داشته باشیم مثلاً یکی هر سری من را دید از جایش بلند شود سلام، چاکرم، مخلصم. بعد یک بار اگر من را دید و از جایش بلند نشد، من ناراحت بشوم خب این توقع داشتن دارد به خود من ضربه می‌زند. پس سعی می‌کنیم از کسی توقع نداشته باشیم. ولی خب می‌توانید از همسرتان یک درخواست داشته باشید و از او بخواهید که مثلا جلوی دیگران از شما تعریف کند. این را نگویید که چون تعریفی هستید، بگویید من اینطوری حس بهتری دارم. از تو می‌خواهم جلوی دیگران از من تعریف کنی و مجدد هم پیشنهاد می‌کنم به یک مشاور خانواده مراجعه کنید. خیلی بهتر می‌توانند در زمینه‌ی خانواده‌ شما را کمک کنند.

 

می‌رویم سراغ سوال بعدی. خانم یا آقای صدر پرسیدند. سلام وقت بخیر. در شرایط‌های مختلف زود عصبانی می‌شوم البته تا جایی باشد کنترل می‌کنم و اما گاهی واکنش نشان می‌دهم که از آن شرایط ناراحت شدم. یعنی واکنش نشان می‌دهند که از آن شرایط و اتفاق موجود ناراحت شدند. اما بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم اگر همان واکنش را هم نشان ندهم اما با تدبیر عمل کنم خیلی بهتر است. که این را نمی‌دانم. لطفاً راهنمایی کنید چطوری مدیریت بحران کنم و به موقع واکنش نشان بدهم و چه موقع خوددار باشم.

 

خب جناب صدر، خانم یا آقای صدر خدمت‌تان عرض کنم که خشم یکی از چیزهای طبیعی است و چطور تشکیل می‌شود، خشم اینگونه است که یک چیزی در بیرون یا در درون مطابق خواسته‌ی ما نیست و دارد ما را اذیت می‌کند، این یعنی خشم. ما در اینگونه موارد خشمگین می‌شویم. برای مثال وقتی می‌آییم داخل خانه و می‌بینم خانه کثیف است. این کثیف بودن خانه، محیط بیرون چون آن شکلی که ما در ذهن‌مان هماهنگ کردیم نیست، یعنی ما در ذهن‌مان این ساختار را تعریف کردیم که خانه‌ی ما باید همیشه مرتب باشد و وقتی می‌آییم می‌بینم خانه‌ی ما کثیف است خشمگین می‌شویم. این خشمگین شدن خب یک جایی خوب است باعث می‌شود که ما دست به فعالیت بزنیم، کار کنیم. ولی خیلی جاها بد است، به خودمان ضربه می‌زند. ابتدا تعریف می‌کنم به شما این توصیه را می‌خواهم داشته باشم که سعی کنید مشخص کنید که چه موقعیت‌هایی شما را عصبانی می‌کند. برای مثال اینکه یکی دیر بی‌آید. اینکه یکی مثلاً شما را ببیند به شما سلام ندهد. اینکه بیایید خانه ببینید کثیف است، اینطور موقعیت‌ها. یا اینکه مسخره‌تان کنند. باعث می‌شود که خشمگین بشوید‌. جاهایی که خشمگین می‌شوید را تعریف کنید، پیدا کنید، بنویسید. نوشتن معجزه می‌کند. و وقتی این را نوشتید مشخص کنید کجا می‌توانید سطح انتظارتان را بالا ببرید، سطح توان‌مندی خودتان را ببرید بالا. به این صورت که مثلاً من اگر در یک جمعی هستم که من را مسخره می‌کنند و من خشمگین می‌شوم باید برای خودم تعریف کنم که ببینم آیا مثلاً مسخره کردن چهره من آنقدر واقعا چیز هست که من عصبانی بشوم. آیا من اصلا می‌توانم این شرایط را تغییر بدهم. اگر می‌بینم نه، خب دو انتخاب دارم. یا اینکه دیگر ناراحت نشوم یا اینکه با آن دوستان، با آن افراد رفت و آمد نکنم. راه حل سومی هم هست اینکه اصلا به حرف‌هایشان اهمیت ندهم. اصلا انگار یک ضبط صوت است که دارد صبحت می‌کند. البته نه به همه‌ی حرف‌هایشان، چون این به رابطه ما ضربه می‌زند ولی به قسمتی از حرف‌هایی که می‌خواهد ما را ناراحت کند از کنارش رد بشویم مثل دریا، انگار یک سنگی هست که به ما نخورده. اما خشمگین شدن یکی از قواهایی هست که به ما کمک هم می‌کند. قرار نیست ما بگوییم هیچ موقع در زندگی‌مان خشمگین نشویم. اما یک موردی وجود دارد، می‌خواهم پایان صحبتم در مورد این سوال را با این جمله به پایان ببرم که می‌گوید کسی که می‌تواند من را خشمگین کند بر من کنترل دارد. پس سعی کنید آنقدر خودتان اعتماد به نفس‌تان و توانایی‌‌های خودتان را افزایش بدهید که دیگر خشمگین نشوید. چون کسی که شما را خشمگین کند، چیزی که شما را خشمگین کند، بر شما کنترل دارد.

امیدوارم توانسته باشم کمک‌تان کنم‌ و اینکه مهارت‌های مدیریت خشم، این‌ها را هم کتاب‌های بسیاری هست و اساتید بسیاری هستند که دارند تدریس می‌کنند. می‌توانید استفاده کنید.

 

خب می‌رویم سراغ سوال بعدی. جناب آقا یا خانم احمدلو پرسیدند که سلام خوبید. می‌شود من را کمی در مورد کار و رمز موفقیت و پول راهنمایی کنید. ممنون.

 

خب دوستان ما گفتیم که سوالات‌تان را در مورد اعتماد به‌نفس، عزت نفس، بهبود فردی بپرسید و خب موفقیت مالی هم پرسیدید. من می‌خواهم تا آنجایی که خودم می‌دانم را به شما توضیح بدهم ولی مجدد پیشنهاد می‌کنم به یک مشاور مالی که خودتان خیلی قبولش دارید و کارش درست است مراجعه کنید‌ نه از هرکسی. رمز موفقیت و پول را اگر بخواهیم رمز موفقیت را کلی بگوییم یکی‌اش این است که اشتیاق‌تان به موفقیت نسبت به ترس‌هایتان باید بیشتر باشد. باید عمل‌گرا باشید و اینکه باید استمرار داشته باشید. شما در مورد قبلی هم و سوالات قبلی اشاره کردید که خانمی می‌گفتند که ما همه چیز را بلد هستیم، خیلی مهارت‌ها دارم اما احساس می‌کنم هیچ چیز بلد نیستم. چون در یک کار متخصص نشدند. عمیق نشدند. استمرار نداشتند تا به نتیجه برسند. دانش مالی کسب کنید. کتاب‌های موفقیت بخوانید. زندگی‌نامه‌ی افراد بزرگ را بخوانید و سعی کنید مهارت پیدا کنید. یعنی برای مثال مهارت کنترل خشم. مهارت خوب صحبت کردن. این مهارت‌ها باعث می‌شوند که شما اگر قرار باشد یک پله‌ای، یک مسیری را در ۳۰ روز طی کنید مثال می‌زنم اگر یک سری مهارت‌ها را بلد باشید می‌توانید مثلاً در یک هفته آن مسیر را طی کنید اما مهم‌ترین قسمت این است که شما باید شروع کنید. بخواهید تا موفق بشوید.

 

متن تایپ شده قسمت دوم فایل صوتی:

می‌رویم سراغ سوال بعدی. اسم اکانت‌شان هم این است، خدا جایگزین تمام نداشته‌‌هایم در دنیاست. ایشان پرسیده‌اند سلام، من اعتماد به‌نفسم پایین است و دیگران را برتر از خود می‌دانم با اینکه خودم خیلی از بقیه سر تر هستم اما بقیه را خیلی بالا می‌برم. نمی‌دانم مشکل چیست و خیلی دارد من را عذاب می‌دهد و همین کار باعث شده است که حسودی کنم. چه کار کنم این حس حسودی در وجودم به‌طور کلی از بین برود؟

 

خب خدمت شما عرض کنم اینکه ما بخواهیم اولش خودمان را از بقیه بالاتر بدانیم و بگوییم خیلی از بقیه سر تر هستیم یا خیلی از بقیه پایین‌‌تر هستم، معیار سنجش ما اگر بقیه باشد که خب جالب نیست. ما باید معیار سنجش خودمان، خودمان باشیم. معیار پیشرفت خودمان باید خودمان باشیم. من به نسبت یک روز قبل، یک ماه قبل آیا آدم توان‌مند‌تری، آیا آدم مفیدتری، آیا آدم بهتری شدم یا نشدم. این یک مورد است. مورد بعدی اینکه اعتماد به‌نفسم پایین است و دیگران را برتر از خودم می‌دانم، شما عزت نفس‌تان پایین است. باید روی عزت نفس‌تان به‌شدت کار کنید. در مورد عزت نفس کتاب بخوانید، مطالعه کنید، کلاس بروید. خیلی به شما کمک می‌کند و اینکه این نکته را به شما بگویم که شما به خودی خودتان ارزشمند هستید دوست عزیز. شما ارزشمند هستی. هیچ موقع شما با هیچ‌کس دیگری قابل مقایسه نیستی‌ یعنی ذات وجودت، کامل بودنت، این نفست قابل مقایسه با کسی نیست. شما باید عزت نفس خودت را درک کنی، بدانی که خدای متعال، خدای بزرگ شما را برای هدفی روی این زمین فرستاده و آنقدر ارزش داشتی که آفریده بشوی. انقدر ارزشمند بودی که آفریده بشوی. انسان آفریده بشوی. اگر روی این‌ها بیشتر کار کنید و تمرکزتان را از روی دیگران بردارید و روی خودتان بگذارید باعث می‌شود که خیلی آدم توان‌مند‌تری بشوید و دیگر به کسی حسودی نکنید. داستان چطور پیش می‌آید، داستان این است که شما تمرکزتان کلا روی دیگران است، برای خودتان کاری نمی‌کنید. مدام می‌بینید آن‌ها دارند کار می‌کنند، موفق‌ می‌شوند، توان‌مند‌تر می‌شوند، رابطه‌های بهتری دارند بعد شما می‌بینید وضع‌تان همینی است که هست بعد مدام حسودی بیشتری در وجود شما به‌وجود می‌آید. چرا؟ به‌خاطر این است که شما توجه خودتان را جای دیگری گذاشته‌اید. تمرکز خودتان، توجه خودتان را بگذارید روی خودتان و توان‌مندی خودتان، آن موقع می‌بینید که پیشرفت‌تان چند برابر می‌شود. و این را هم بگویم تا موقعی که کاری انجام ندهید، حرکتی برای رسیدن به سمت خواسته‌تان، خواسته‌تان می‌تواند آرامش باشد، می‌تواند مدیریت خشم باشد، می‌تواند خوب صبحت کردن باشد، تا وقتی قدمی برندارید و تمرین نکنید معجزه‌ای پیش نمی‌آید. انتظار نداشته باشید با یک سوال جواب دادن مشکل شما حل بشود. این وظیفه شما است که به دنبال سرنخ‌ها بروید. سرنخ‌هایی که به شما کمک می‌کند زندگی‌‌تان بهتر بشود. آرامش بهتری داشته باشد و تمرکز را بیاورید روی خودتان. به دنبال این سرنخ‌ها بروید.

 

سوال بعدی که خانم آنی ایرانی پرسیدند این است که من یک دختر تحصیل‌کرده‌ی رشته‌ی مهندسی هستم. درواقع موفق نشدم که کار پیدا کنم. می‌خواهم لطفاً من را راهنمایی کنید تا بتوانم برای آینده‌ام یک کاری انجام بدهم.

 

خب خدمت شما عرض کنم اینکه موفق نشدم کار انجام بدم، متاسفانه دانشجوهای ما، (ماهم دانشجو بودیم) وقتی که از دانشگاه بیرون می‌آیند انتظار دارند که یک کار بهشان بدهند. ۵۰ نفر، ۱۰۰ نفر هم زیر دست‌شان کار کنند و این‌ها فقط بیایند نظارت کنند، بروند خانه و یک پولی بگیرند. نه دوست عزیز، این‌طور نیست. دنیای واقعی به مدرک شما بهایی نمی‌دهد، به توان‌مندی‌های شما است که بها می‌دهد. اگر شما یک مدرکی داری و صرفا می‌خواهید به آن مدرک‌تان اتکا بکنید اصلا نمی‌تواند به شما کمک کند. این همه پزشک بیکار داریم. یعنی یکی از رشته‌های سخت و پرتقاضا برای تحصیل رشته‌ی پزشکی است. این همه مهندس بیکار داریم. و این همه آدم داریم که سواد ندارند ولی کار دارند، چرا؟ چون از یک جایی شروع کردند. چون کامل‌گرایی نکردند. وقتی طرف خواسته وارد یک کاری بشود دنبال این نبوده که یک شغل عالی، خیلی خوب، خیلی با کلاس، با پرستیژ بالا و حقوق بالا به او پیشنهاد بشود، نه. وقتی زندگی‌نامه‌ی افراد موفق را نگاه می‌کنیم می‌بینیم که بسیاری از این افراد شغل اول‌شان اصلا شغل اول جالبی نبوده. اگر اشتباه نکنم شغل اول بردپیت این بوده که لباس جوجه می‌پوشیده و‌ جلوی رستوران می‌ایستاده. خب اگر همان موقع می‌گفت مثلا من می‌خواهم یکی از افراد برتر بشوم و تا موقعی که یک نقش خوب در سینما به من ندهند من بازی نمی‌کنم اصلا پیشرفت نمی‌کرد. اصلا به جایی نمی‌رسید. شما باید شغل اول‌تان را شروع کنید. بیکاری خیلی بد است، بیکاری به شما ضربه می‌زند. حتی به شما پیشنهاد می‌کنم اگر می‌خواهید کاری را یاد بگیرید بروید آن کار را مفت انجام بدهید یعنی بروید به یک نفر بگویید من می‌خواهم رایگان برای شما یک ماه کار کنم. خودتان را ثابت کنید. توانایی‌های خودتان را ثابت کنید. مدام به دنبال این باشید که توانایی‌ها و توان‌مندی‌های خودتان را بالا ببرید. ما باید نقطه‌ی پرگار و تمرکز خودمان را از روی دیگران برداریم و روی خودمان بگزاریم. اینکه کار نیست، کساد است، بله نمی‌توانیم منکر این‌ها بشویم ولی آیا من تمام تلاشم را کردم؟، این سوال را از خودتان بپرسید. آیا من تمام تلاشم را کردم؟. اگر تمام تلاشم را می‌کردم می‌توانستم یک کار پیدا کنم؟. آیا من به دنبال استاندارد‌های خیلی بالا هستم؟. این کار نباید باعث بشود که شما استانداردهای خودتان را پایین بیاورید. یک مثال می‌زنم برای شما، بله شما مثلاً می‌خواهید چندین سال بعد یکی از نویسنده‌های برتر بشوید، ولی خب این نباید باعث بشود که شما فکر کنید از همین الان باید نویسنده‌ی برتری باشید. در زمینه نویسندگی برای شما مثالی می‌زنم. خانم جی.کی رولینگ که نویسنده‌ی کتاب هری‌پاتر است و با نوشتن سری کتاب‌های هری‌پاتر به ثروت رسید زمانی را سپری می‌کرد که بدترین اتفاقات برایش افتاده بود، بدترین نداری‌ها را داشت تجربه می‌کرد. بی‌پولی‌های سخت و اینکه با یک بچه و این‌ها خیلی کارهای سختی داشت. خیلی زمان سختی داشت تا به آن‌جایی که می‌خواهد برسد. تا بتواند موفق بشود و آنقدر ادامه داد تا موفق شد. یک جا بیکار ننشست بگوید من یک هری‌پاتر باید بنویسم و خوب بفروشد و بعد تازه اگر مطمئن شدم خوب می‌فروشد شروع کنم به کار کردن. این‌طور نیست. مثال دیگری برای شما می‌زنم. خانم اپرا وینفری الان یکی از تاثیر گذارترین افراد روی زمین است و یکی از زنان خیلی موفق است. ایشان در زندگی کاری‌شان عرض می‌کنم یک برهه‌ای از تلویزیون اخراج شدند ولی دست روی دست نگذاشتند. کار کردند، کار کردند، این نیست که بگوییم خب یک شوی تلویزیونی قوی به من بدهند بعد بروم اجرا کنم، نه، من باید اجرا کردنم را شروع کنم. من باید تمرین کردنم را شروع کنم. باید خودم را به دنیا ثابت کنم تا دنیا قدم‌ها و مراحل بهتری را پیش روی من قرار بدهد. اینکه من یک جا بنشینم و بگویم کار نیست خب نیست. ولی آیا واقعا شما به صد جا سر زدید؟. اگر به صد جا سر زدید، به صدو یکمین جا هم سر زدید؟. ببینید این‌طور بگویم ما یک دوستی داشتیم در مورد قانع کردن برای حقوق خیلی خوب صبحت می‌کرد. می‌گفت ما کارمندهای بیمه‌ای داریم که مثلا این‌ها می‌آیند و در ماه مثلا دو تا از چک‌هایشان برگشت می‌خورد، دو تا از چک‌های مشتری‌ها برگشت می‌خورد و پول نمی‌شود. مثلاً ۴۰۰ هزار تومان این‌ها در هر ماه ضرر می‌کنند. بعد می‌گوید کارمندهای ما از پیش ما می‌رفتند. می‌گوید من نشستم فکر کردم، فکر کردم وقتی کارمندها می‌خواستند از پیش ما بروند به آن‌ها می‌گفتم ببین شما اینجا در ماه دو میلیون، سه میلیون تومان درآمد داری و ۴۰۰ هزار تومانش سوخت می‌شود و ممکن است هیچ‌وقت به حسابت برنگردد اما دو میلیون تومان، یک میلیون و نیم، دو میلیون و نیم درآمد هم داری. اگر از اینجا بیرون بروی و در خانه بنشینی دیگر این درآمد را هم نداری. شما ابتدا یک کار را شروع کنید و کم کم سعی کنید مهارت‌های خودتان را در آن زمینه افزایش بدهید و ترجیحا بنشینید فکر کنید و کاری را پیدا کنید که دوستش دارید. کاری را پیدا کنید که حاضر هستید برایش وقت بگذارید. اگر این‌ها را انجام بدهید مطمئن باشید شغل مورد نظر خودتان را پیدا می‌کنید و دیگر واقعا زشت است که بگویید با مدرک لیسانس و فوق لیسانس بیکار هستم. خودمان تلاش نمی‌کنیم. من دایره تلاش را برمی‌گردانم روی خودم.

 

خانم خاطره پرسیدند سلام جناب محمدیان من زن ۴۸ ساله هستم و حقم را خورده‌اند و نمی‌دانم چطوری از حقم دفاع کنم. آیا این ارتباطی به اعتماد به‌نفس دارد؟

 

خب خدمت شما عرض کنم خانم خاطره شما باید این را بدانید که فرق هست بین کسی که زمین می‌خورد و می‌بازد با کسی که بازنده بودن را انتخاب می‌کند. اگر مدل ذهنی شما Mind Set شما این است که کاملا همه حق شما را می‌خورند خب هرجا بروید طوری رفتار می‌کنید که بقیه هم حق شما را بخورند. اما نه اگر گاهی برای شما پیش آمده که حق‌تان را خورده‌اند، خب تقریبا برای همه پیش آمده. جایی حق‌شان پای مال شده و این با آن مدل ذهنی فرق دارد. من از سوال شما این را برداشت کردم که مدل ذهنی‌تان مدل ذهنی‌ای است که شما باخت را قبول کردید، بازنده بودن را قبول کردید. پیشنهادم به شما این است که سعی کنید عزت نفس خودتان را افزایش بدهید و باورهای خودتان را نسبت‌به خودتان عوض کنید. یک بار دیگر بنشینید بنویسید اینکه من می‌خواهم، یعنی بنشینید یک بار دیگر این شخصیت را از نو بنویسید. از نو این شخصیت را بسازید. اینکه من می‌خواهم دیگر این‌طور نباشم. خب حالا که می‌‌خواهم دیگر این‌طور نباشم چه کارهایی باید انجام بدهم. چه رفتارهایی باید داشته باشم. و این هشدار را به شما می‌دهم، هزینه دارد، ممکن است شما تا الان که حق‌تان را خوردند خیلی افرادی باشند که بگویند وای، دوستان‌تان و دورو اطرافیان‌تان بگویند وای خانم خاطره خیلی خانم خوبی است، اصلا صدایش درنمی‌آید، حقش را هم می‌خورند هیچ چیز نمی‌گوید. خیلی خانم نجیبی است و وقتی شروع  کنید که حق خودتان را بگیرید، وقتی شروع کنید زنگ بزنید به کسی که پول‌تان را چند سال است که نداده و بگویید که لطفاً پول من را بیاور و به من بده، مردم شروع می‌کنند به پراکنده شدن از دورتان. چرا؟ چون شما دارید عوض می‌شوید. آن‌ها یک کسی را می‌خواستند که کار مفتی را برایشان انجام بدهد، از او یک چیزی بکنند. این‌ها از دور و اطراف‌تان می‌ریزند و ممکن است مشکلاتی هم برای شما ایجاد کنند اما این می‌ارزد به اینکه شما یک روز زندگی آزاد داشته باشید و با باورهای خیلی درست زندگی کنید به نسبت اینکه یک عمر با ذهنیت بازنده بودن زندگی کنید. خودتان انتخاب کنید که کدام ذهنیت را می‌خواهید داشته باشید. ذهنیت این را داشته باشید که خودتان با خودتان حال‌تان خوب باشد یا اینکه حال دیگران را خوب کنید. یعنی شما ممکن است از کسی پول طلب داشته باشید زنگ نزنید و به او بگویید. چرا؟ شاید ناراحت بشود و کلی خودخوری کنید و خودتان را ناراحت کنید. خب چه کاری است؟ زنگ بزنید و به او بگویید که پول‌تان را می‌خواهید یا حتی قبل اینکه اصلا به کسی پول قرض بدهید، ما در خجولی یک مبحثی داریم که بسیاری از افراد به‌خاطر خجالت کشیدن و به‌خاطر خجولی خودشان را بدبخت می‌کنند. پول قرض می‌دهند، وارد کارهایی می‌شوند که نباید بشوند. وارد شراکت‌ها و رابطه‌ها می‌شوند فقط به‌خاطر خجول و خجالتی بودن. سعی کنید شخصیت خودتان را مجدد بسازید. بنشینید بسیار مطالعه کنید، بسیار فایل‌های صوتی گوش بدهید. اطلاعات خیلی زیاد است فقط باید شما عمل کنید.

 

می‌رویم سراغ سوال بعدی. آیدی‌ای به‌نام ZA پرسیدند اینکه من هیچ وقت از عملکرد خودم راضی نیستم دلیل‌اش چیست؟. یا اینکه اطرافیان می‌گویند توانایی خوبی داری ولی فکر می‌کنم برای تشویق کردنم این را می‌گویند.

 

خب خدمت‌تان عرض کنم از عمل‌کردتان راضی نیستید و دنبال دلیلش هستید این است که شما باید ابتدا یک معیار برای خودتان تعریف کنید بگویید که من می‌خواهم به ۱۰ میلیون تومان درآمد در یک ماه برسم و وقتی نرسیدید می‌توانید ناراضی باشید. من می‌خواهم امروز این ۵ کار را انجام بدهم. با توجه به توانایی‌های خودم نه اینکه خیلی توهمی بنویسم. وقتی به افراد می‌گویی که بنشین برای خودت هدف تعیین کن می‌گویند بله من می‌خواهم ماهی ۳۰۰ میلیون درآمد داشته باشم. بعد درآمد الانش چقدر است؟ ماهی ۳۰۰ هزار تومان هم درآمد ندارد. خب این‌ها ضربه می‌زند. شما عمل‌کرد خودتان را بنشینید اندازه‌گیری کنید. ببینید ابتدا چقدر توانایی دارید و با توجه به توانایی‌های خودتان سعی کنید عمل‌کرد خودتان را افزایش بدهید یا از خودتان انتظار داشته باشید. برای شما مثال می‌زنم. نمی‌شود از یک پیکان انتظار داشت مثلا ۲۰۰ کیلومتر سرعت برود اما می‌شود از یک ماشین بنز یا مازراتی، از یکی از محصولات این شرکت‌ها انتظار داشت که این سرعت را داشته باشند. ببینید کجای کار هستید. ببینید کجای این بردار ایستاده‌اید. و این باعث می‌شود که شما بروید به سمتی که با حقیقت کار کنید، با معیارهای درست کار کنید، اگر شما روزی ۶ ساعت کار می‌کنید و خسته می‌شوید خب نمی‌توانید انتظار داشته باشید ۷ ساعت کار کنید. اول باید این خستگی را برطرف کنید. پزشک تغذیه بروید. یک آزمایش بدهید و ببینید اصلا مشکل‌تان شاید از تغذیه‌تان باشد. شاید از ورزش نکردن‌تان است. شاید استرس دارید واضطراب باعث شده عمل‌کردتان پایین بیاید. باید ابتدا مشکل‌تان را حل کنید و بعد انتظار عمل‌کرد بالایی داشته باشید. خب پیشنهادی که برای شما دارم این است که عمل‌کرد خودتان را در هر زمینه‌ای که می‌خواهید مشخص کنید و بعد ببینید آیا به اندازه آن برایش تلاش می‌کنید. آیا می‌توانید به آن برسید. برای مثال اگر شما برای خودتان تکلیف بکنید و هدف بگذارید عمل‌کردتان این باشد که یک کتاب ۶۰۰ صفحه‌ای را در یک روز بخوانید خب شاید نتوانید بخوانید و واقعا من که نمی‌توانم الان بخوانمش با شرایط موجودم. و اگر هم انتظارتان از عمل‌کرد این باشد خب سرخورده می‌شوید، شکست می‌خورید. اما اگر انتظارتان این باشد که ۱۰۰ صفحه کتاب را مثلا در یک ساعت، دو ساعت، یا سه ساعت بخوانید و این ۱۰۰ صفحه را انتظار داشته باشید که خودش خوانده شود و برایش تلاشی نکنید خب اینجا شما کم می‌گذارید. یک جا هست که یک سری کارها خارج از توانایی و خارج از آن سطح پتانسیل و انرژی ما است و خب آن‌ها را می‌توانیم قبول کنیم ولی یک جا هست خودمان تلاش نمی‌کنیم. یک جا هست من دنبال کار نرفتم. یک جا، دو جا، ده جا نرفتم بعد می‌گویم کار نیست. خب این سوال پاسخ منطقی‌ای نیست.

 

سوالات به قدری خوب هستند که حتی اگر سوالی هم نداشته باشید می‌توانید این فایل‌ها را گوش کنید و کلی تجربه کسب کنید. کلی علم بگیرید و به آن‌ها عمل کنید.

 

سوال آخر این است. سلام روزتان بخیر. من حدود ۳ سال هست که با قانون جذب آشنا هستم و تمرین‌هایش را انجام می‌دهم، نه مستمر، نه همیشه ولی اکثر مواقع مثلا در هفته شاید یک روز نتوانم تمرین‌هایم را انجام بدهم. در این مدت جذب‌های مادی نداشتم. شاید درست نباشد استفاده از این کلمه و جملات ولی گرفتاری‌های مالی‌مان بیشتر هم شده این مدت. یک راهنمایی اساسی از شما می‌خواستم. اما باورم را هنوز از دست ندادم. حس می‌کنم خودم یک جاهایی کم کار هستم. اما نگرانی واقعیم دخترم است که می‌گوید باورم را به قانون جذب و این چیزها از‌ دست دادم. خیلی نگران این قضیه هستم.البته او هم‌ چون این مدت گرفتاری‌های مالی‌مان زیاد بوده به این نتیجه رسیده است. به او چه کمکی می‌توانم بکنم؟.

 

خب سوال آخر خیلی سوال چالشی‌ای است. خدمت‌تان عرض کنم که در صحبت‌های خودتان گفتید که یک جاهایی کم کار هستید، نباشید. دوست عزیز من اگر می‌خواهم روی کسی تاثیر بگذارم، اگر می‌خواهم به کسی بگویم که ببین این باور را داشته باشی، این کار را انجام بدهی خوب است، اگر من ‌بخواهم بگویم مثلا شما ورزش کنی برایت خوب است باید ورزش‌کار باشم، باید این را در عمل ثابت کنم. وقتی من گفتار و رفتارم یک چیز دیگری باشد مردم به من اطمینان نمی‌کنند حتی از نزدیک‌ترین افرادم به خودم این اطمینان را به من ندارند. می‌گویند که این فقط حرف می‌زند. شما اگر نزدیک به ۳ سال هست که روی یک موضوعی کار می‌کنید و توفیق چندانی در زمینه‌ی مالی نداشتید ابتدا من می‌خواهم به شما بگویم که هدف گذاری مالی درستی نداشتید. مورد دوم این است که برای هدف‌تان تلاش نکردید. شما اگر باورتان این است که بنشینید یک هدف مالی‌ای بگذارید مثلا ۱۰ میلیون و چشم‌هایتان را ببندید و به آن فکر کنید و به آن هدف برسید سخت در اشتباه هستید. موردی که بسیار جا افتاده این است که نقش عمل را به ما بسیار کم‌رنگ نشان دادند. هرجا دیدید که نقش خودتان، نقش عمل‌تان دارد کم‌رنگ می‌شود بدانید دارید گول می‌خورید. شما باید حال‌تان خوب باشد. باید باورهای درستی داشته باشید‌ اما اینکه بنشینید و هیچ کاری نکنید نمی‌شود. من اگر باور داشته باشم که می‌خواهم یک سوال و جوابی راه بندازم بعد این سوال و جواب‌ها بترکاند، در کل تلگرام پخش بشود ولی خب هیچ کاری برایش انجام ندهم به‌نظر شما می‌شود؟. بعد بگویم من باور دارم، خب به چی باور دارم؟. اگر شما این پیام را نمی‌دیدی و سوال را نمی‌پرسیدی من به چی می‌خواستم جواب بدهم. بگویم باور دارم که این‌ها وجود دارد. باید یک قدمی برداری دوست عزیز. شما اگر در زمینه مالی مشکل دارید باید یک قدمی برداری. باید خدمات خودتان را، کالای خودتان را، توان‌مند‌ی خودتان را به گوش افراد بسیاری برسانید. باید سعی کنید در کار خودتان، در تخصص خودتان توا‌ن‌مندتر بشوید. اگر کارمند جایی هستید سعی کنید توانایی خودتان را آنقدر بالا ببرید و آنقدر خوب کار کنید که خودشان حقوق‌تان را افزایش بدهند. اگر کارآفرین هستید یا مغازه دارید برای خودتان کار می‌کنید سعی کنید آنقدر مزایای رقابتی ایجاد کنید تا افراد بتوانند خیلی خوب شما را انتخاب کنند، چاره‌ای جز انتخاب شما نداشته باشند. برای شما مثالی می‌زنم. یکی از مثال‌ها همین پرسش و پاسخ است. کی انقدر وقت می‌گذارد که بیاید سوال‌ها را بخواند بعد سوال‌ها را ما داریم زنده جواب می‌دهیم یعنی من سوال‌های شما را دفعه اول است که دارم می‌بینم، می‌خوانم و جواب می‌دهم. سوال‌های شما را من از قبل نخواندم که بخواهم برایش جوابی آماده کنم چون معتقدم اگر بتوانم سوالی را جواب بدهم باید در لحظه بتوانم جوابش را بدهم. اگر سوالی احتیاج به فکر کردن بیشتر داشته باشد خیلی صادقانه می‌گویم احتیاج دارم بیشتر فکر کنم. ولی یک کاری انجام می‌دهم. یک ویسی ضبط می‌کنم. یک قدمی برمی‌دارم. اگر من بنشینم و فکر کنم خب بقیه هم اصلا به من می‌گویند توهمی. می‌گویند بابا فقط در تخیل و توهم هستی. سعی کنید حتما حتما عمل را با باور مثبت چاشنی کارتان کنید یعنی مهم آن عمل کردن و آن تمرین کردن است که شما را موفق می‌کند. باور خیلی تاثیر دارد. خیلی خیلی تاثیر دارد اما اگر کاری انجام ندهید خب نمی‌شود. واقعا نمی‌شود.

 

امیدوارم از این سوالات استفاده کرده باشید. پارت دوم سوالات را هم سعی می‌کنیم سریعا جواب بدهیم. به دست شما برسانیم. موفق و پیروز باشید.

شما چه امتیازی می دهید؟

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *