معرفی کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین ، همراه با خلاصه ی آن

خانه » مقالات » معرفی کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین ، همراه با خلاصه ی آن

معرفی کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین ،همراه با خلاصه ی آن

خانم فلورانس اسکاول شین ،نویسنده آمریکایی این کتاب،که دیگر در قید حیات نیستند از یک خانواده قدیمی فیلادلفیایی بود سالیان سال درمقام هنرمند(نقاش)،مشاور،آموزگار ماوراءالطبیعه و خطیب،نامی بلند آوازه داشت ؛و با شفا بخشیدن هزاران تن از مردمان ،درگشودن و حل گره ها و مسائل زندگیشان ،یاوری سترگ بود.

 

کتاب بازی زندگی، و راه این بازی برای نخستین بار ،در سال1925انتشار یافت آثار دیگر او عبارتند از:

1-کلام تو،عصای معجزه گر تو است

2-در مخفی توفیق

3-نفوذ کلام

بازی زندگی و راه این بازی

بیشتر مردم زندگی را پیکار می انگارند اما زندگی پیکار نیست بازی است
هرچند بدون آگاهی از قانون معنویت نمی توان در این بازی برنده شد و پیروز بود و عهد عتیق و عهد
جدید ،با وضوحی شگفت انگیز قواعد این بازی را بیان می کنند عیسی مسیح آموخت که زندگی ،بازی بزرگ دادو ستد است.

 

زیرا آنچه آدمی بکارد همان را درو خواهد کرد یعنی هر آنچه از آدمی در سخن یا عمل آشکار شود یا بروز کند به خود او باز خواهد گشت و هرچه بدهد باز خواهد گرفت.

 

اگر نفرت بورزد ،نفرت به او باز خواهد آمد و اگر عشق ببخشد ،عشق خواهد ستاند اگر انتقاد کند از او انتقاد خواهد شد اگر دروغ بگوید به او دورغ خواهند گفت و اگر تقلب کند به او حقه خواهند زد همچنین به ما آموخته اند که قوه تخیل در بازی زندگی نقشی عمده دارد.

 

هرآنچه آدمی در خیال خود تصویر کند دیر یا زود در زندگیش نمایان می شود مردی را می شناسم که از مرضی معین که بسیار نادر بود می ترسید اما آن قدر به آن مرض اندیشید و درباره اش مطالعه کرد که آن بیماری آشکارا بدنش را فرا گرفت و مرد در واقع قربانی خیالپردازی خود شد.

 

تخیل را قیچی ذهن خوانده اند این قیچی شبانه روز در حال بریدن تصاویر است آدمی در ذهن خود تصاویری می بیند و دیر یا زود در دنیای بیرون با آفریده های ذهنش رویارو می شود برای آموزش موفقیت آمیز نیروی خیال باید کار ذهن را شناخت.

 

ذهن سه بخش دارد نیمه هشیار،هشیار و هشیاری برتر ذهن نیمه هشیار ،چون بخار یا برق ،قدرت مطلق است و بدون مسیر و جهت هرفرمانی به آن بدهند همان را انجام میدهد و توان فهم و استباط ندارد هر آنچه آدمی عمیقا احساس یا به روشنی مجسم کند بر ذهن نیمه هشیار اثر می گذارد و مو به مو در صحنه زندگی ظاهر می شود.

ذهن هشیار را ذهن نفسانی یا فانی خوانده اند ذهن هشیار ،ذهن بشری است و زندگی را به همان شکلی که به نظر می رسد می بیند ذهن هشیار ،مرگ و بلا و بیماری و فقر و تنگنا را مشاهده می کند و بر ذهن نیمه هشیار اثر می گذارد.

 

هشیاری برتر یعنی آن ذهن الهی که درون هر انسان است و قلمرو آرمانهای عالی و عرصه طرح الهی . زیرا هر انسانی صاحب طرحی الهی است که افلاطون آن را الگوی کامل خوانده است.

هدف از بازی زندگی این است که آدمی به روشنی خیروصلاح خود را ببیند و هرچه تصویر شر را از بین بزداید برای رسیدن به این هدف باید با مشاهده خیر و نیکی بر ذهن نیمه هشیار اثر گذارد مردی هوشمند و موفق به من گفت که با خواندن نوشته ای که بر دیوار اتاقی آویخته بودناگهان همه ی هراس هایش از میان رفت.

مضمون آن تابلو چنین بود:چرا نگران باشیم شاید هرگز پیش نیاید این کلمات چنان محو ناشدنی بر ذهن نیمه هوشیار او نقش بست که اکنون معتقد است که تنها خیرو نیکی می تواند به زندگی اش راه یابد از این رو جز خیرو نیکی نیز پیش نمی آید.

هرکلام یا اندیشه ای بر ذهن نیمه هشیار اثر می گذارد و با دقتی حیرت آور به عینیت در می آید اسکاول شین

 

قانون توانگری

 

یکی از بزرگترین پیامهای که کتاب مقدس به تبار آدمیان داده این استکه

خداوند روزی رسان آدمی است و انسان با کلامی که بر زبان می آورد می تواند هر آنچه را که حق الهی او است به عینیت و تملک در آورد هرچند باید به کلامی که بر زبان می آورد ایمان داشته باشد

 

 

زنی آشفته و پریشان نزدم آمد و گفت که قرار است پانزدهم ماه برای مبلغ سه هزار دلار تحت پیگرد قانونی قرار بگیرد هیچ راهی نیز برای به دست آوردن این پول به نظرش نمی رسید و سخت ناامید بود به او گفتم که خدا روزی رسان است و خزانه غیبی او است

 

و برای هر تقاضایی عرضه ای است پس کلام لازم را بر زبان آوردم و خدا را شکر کردم که این زن در وقت مقرر و از راهی درست این سه هزار دلار را دریافت خواهد کرد به او گفتم که باید ایمان کامل داشته باشد و ایمان کامل خود را در عمل نشان دهد

 

پانزدهم ماه آمد اما هنوز از پول خبری نبود زن در تماس تلفنی از من پرسید که چه باید بکند گفتم امروز شنبه است پس امروز آنها نمی توانند تو را مورد پیگرد قانومی قرار دهند تنها وظیفه ات این است که چون یک ثروتمند عمل کنید و در پناه این رفتار ایمان کامل خود را به اینکه تا دوشنبه این پول را خواهی گرفت نشان بدهی

 

از من خواست با او ناهار بخورم و شهامتش را حفظ کنم در رستوران که به او پیوستم گفتم اکنون وقت صرفه جویی نیست غذایی گران سفارش بده و طوری رفتار کن که انگار پیشاپیش سه هزار دلار را
گرفته ای

صبح روز بعد دوباره به من تلفن کرد و از من خواست که تمام روز را با او بگذارانم گفتم نه تو در پناه خدایی خدا هرگز دیر نمی کند
عصر همان روز هیجان زده تلفن کرد و گفت عزیزم معجزه ای رخ داد

 

امروز صبح در اتاقم نشسته بودم که زنگ در به صدا درآمد به دخترک خدمتکار گفتم کسی را راه نده دخترک از پنجره به بیرون نگاه کرد و گفت پسرعموی شما است همان که ریش سفید دارد گفتم صدایش کن میل دارم او را ببینم

 

داشت از سر کوچه می پیچید که صدای خدمتکار را شنید و برگشت ساعتی صحبت کرد و درست همان وقت که برخاسته بود برود رو به من کرد و پرسید راستی وضع مالی ات در چه حال است به اوگفتم که به سه هزار دلار احتیاج دارم او هم گفت ناراحت نباش عزیزم اول ماه سه هزار دلار به تو می دهم اما من میل نداشتم به او بگویم که مورد پیگرد قانونی قرار خواهم گرفت

 

حالا هم نمی دانم چه باید بکنم چون تا اول ماه پولی دستم نمی آید در حالی که فردا آن را لازم دارم گفتم به شفا و شفاعت ادامه می دهم آنگاه گفتم جان جانان هرگز دیر نمی کند خدا را شکر که این زن در عرصه غیبی این پول را ستانده است و به موقع خود در عرصه عینی نیز آن را خواهد ستاند

صبح روز بعد پسر عمویش به او تلفن کرد و گفت امروز صبح به دفترم بیا و پول را بگیر آن روز بعدازظهر زن سه هزار در حساب بانکی اش پول داشت و با شتابی هماهنگ با هیجانش به نوشتن چکهای لازم سرگرم بود

نفوذ کلام

 

کسی که از نفوذ کلام باخبر است به هنگام گفتگو دقت بسیار به خرج می دهد کافی است مراقب واکنش کلامش باشد تا بداند که بی ثمر باز نمی گردند انسان با کلامی که بر زبان می آورد پیوسته قوانینی برای خود وضع میکند

 

مردی را می شناختم که یکریز می گفت من هیچ گاه سر وقت به اتوبوس نمی رسم بی برو برگرد همین که برسم اتوبوس هم می رود دختر او می گفت من همیشه به اتوبوس می رسم همین که برسم سر و کله اتوبوس هم پیدا می شود

 

این وضع سالها ادامه داشت هریک از آنها قانون خود را وضع کرده بود یکی قانون شکست و دیگری قانون موفقیت این است قانون خرافات

 

به دلیل قدرت تموجی و نفوذ طیفی کلام هر آنچه آدمی بر زبان آورد همان را به سوی خود جذب خواهد کرد کسانی که پیوسته از بیماری سخن می گویند همواره بیماری را به سوی خود جذب خواهند کرد

 

حتی پس از آگاهی از حقیقت نیز آدمی نمی تواند چنان که باید در گفتارش دقیق باشد دوستی دارم که اغلب پای تلفن می گوید بیا به دیدنم تا مثل قدیم و ندیم گپ بزنیم این عبارت مثل قدیم و ندیم گپ زدن یعنی یک ساعت گفتگوی حاوی پانصد تا هزار واژه مخرب و موضوع های اصلی عبارتند از :اوضاع خراب مالی و شکست و بیماری و شکایت

 

من نیز پاسخ می دهم نه متشکرم در زندگی به اندازه کافی مثل قدیم و ندیم گپ زده ام آنها خیلی گران تمام می شوند حاضرم گپی تازه بزنیم درباره آنچه دوست داریم نه درباره آنچه که مطابی میلمان نیست

 

یک مثل قدیمی می گوید تنها به سه منظور جرات کنیدکلامتان را بکار ببرید برای طلب شفا و برکت و سعادت و هرآنچه آدمی درباره دیگران بگویدد درباره او خواهند گفت و هر آنچه برای دیگری آرزو کند همانا برای خود آرزو کرده است لعن و نفرین به خود دشنام دهنده باز می گردد اگر انسانی برای کسی بدبختی بخواهد بی تردید بدبختی به سراغ خود او خواهد آمد اگر بخواهد به کسی کمک کند تا به موفقیت برسد همانا راه موفقیت خود همواره کرده است 

 

قانون عدم مقاومت

 

روزگاری شنیدم استادی در ماوراءالطبیعه گفت اگر خود اداره ذهن نیمه هشیارتان را به عهده نگیرید کسی دیگر این کار را برایتان به انجام خواهد رساند

 

مادران از ترس اینکه مبادا بچه هایشان بیمار شوند مدام حواسشان در پی بروز علایم بیماریها است و با همین کار ناخواسته هرچه ناخوشی و بلا را به سوی فرزندانشان می کشانند

 

روزی دوستی از خانمی پرسید که آیا دختر کوچکش سرخک گرفته؟خانم بی درنگ پاسخ داد نه هنوز مفهوم ضمنی این جواب این است که زن در انتظار بیماری است و از این رو زمینه را برای رویدادی فراهم می کند که نه برای خود می خواهد و نه برای کودکش

 

هر چند انسانی که در اندیشه درست،تمرکز و استقرار یافته است و دعای خیرش بدرقه راه همه انسان ها است و از هیچ چیز نمی هراسد نمی تواند زیر تاثیر یا نفوذ افکار منفی دیگران قرار بگیرد او تنها می تواند اندیشه های نیکو را جذب کند چون از خود نیز جز اندیشه نیک بر نمی خیزد

 

در یکی از فصلهای بعد آن عبارات تاکیدی را که بیش از همه موثر یافته ام ارائه خواهم داد هرچند هرگز نباید یک عبارت تاکیدی را به کار ببریم مگر اینکه آن را از هر جهت مطابق ذوق و سلیقه خود بیابیم معمولا باید در عبارات تاکیدی تغییراتی پدید آورد تا با سلیقه های گوناگون جور درآید مثلا تکرار جمله زیر برای افراد زیادی موفقیت آورده است

من کاری دارم عالی،به شیوه ای عالی !با خدمتی عالی برای پاداشی عالی!

 

جمله نخست را به یکی از شاگردانم دادم و او خود جمله دوم را اضافه کرد و سنگ تمام گذاشت چون برای خدمت عالی همیشه باید پاداش عالی هم وجود داشته باشد ضمنا وزن و قافیه بسیار آسان در ذهن نیمه هشیار نقش می بندد و بر آن اثر می کند

 

شاگردم همین طور که این سو و آن سو می رفت با صدای بلند جمله بالا را به آواز می خواند چندی نیز نگذشت که کاری پیدا کرد عالی به شیوه ای عالی با خدمتی عالی برای پاداش عالی

 

قانون کارما و قانون بخشایش

 

آدمی تنها آنچه را که می دهد باز می ستاند بازی زندگی ،بازی بومرنگها است و پندار و کردار و گفتار انسان دیر یا زود با دقتی حیرت انگیز به خود او باز می گردد

این قانون کار ما است و کارما که واژه ای است سانسکریت یعنی بازگشت آنچه آدمی بکارد همان را درو خواهد کرد

دوستی حکایت خود را برایم بازگو کرد که کارکرد این قانون را نشان میدهد دوستم گفت همه کارما های من با عمه ام ارتباط پیدا می کند هرچه به او بگویم کسی دیگر عینا همان را به من میگوید

 

وقتی در خانه هستم معمولا خیلی زود از کوره در میروم یک روز که داشتم غذا می خوردیم عمه ام شروع کرد به صحبت با من. من هم گفتم حرف نباشد می خواهم در آرامش غذا بخورم روز بعد با زنی ناهار

می خوردم که خیلی میل داشتم روی او اثر بگذارم داشتم با شور و شوق صحبت می کردم که گفت حرف نباشد می خواهم در آرامش غذا بخورم چون هشیاری دوستم در سطحی بالا است کار مای او بسیار زودتر از کسی باز می گردد که در عرصه ذهن قرار دارد

خانمی برایم حکایت کرد که روز شکرگزاری به خانواده اش گفته بود که نمی تواند برای شب شکرگزاری شام مفصلی تهیه ببیند البته زن پول داشت منتها تصمیم گرفته بود آن را پس انداز کند چند روز بعد دزدی به خانه آنها دستبرد زد و دقیقا همان مبلغ پولی را که خرج شام می شد از کشوی میز کارش ربود 

 

سپردن بار (تاثیر بر ذهن نیمه هشیار)

 

به محض اینکه انسان به قدرتها و کارکردها ذهن خویش آگاهی می یابد علاقمند می شود که برای پاک کردن تصاویر منفی و حک کردن تصاویر مثبت در ذهن نیمه هشیار راهی سریع و آسان پیدا کند زیرا وقوف عقلانی به حقیقت به تنهایی کاری از پیش نمی برد

 

درمورد خودم به این نتیجه رسیدم که آسان ترین راه سپردن بار است زمانی که یک استاد ماوارء الطبیعه سپردن بار را این طور تعریف کرد در طبیعت تنها چیزی که به یک جسم وزن می بخشد قانون جاذبه است و اگر بشود سنگریزه ای را به اندازه ای که باید از این سیاره بالابرد و دور کرد به بی وزنی می رسد

 

اگر انسان باری به دوش کشد از قانون تخطی کرده است و بار یعنی هر اندیشه منفی یا اوضاع و شرایط مخالف که البته ریشه اش را باید در ذهن نیمه هشیار جستجو کرد

 

از سطح هشیار یا ذهن استدلالی (عقل)دارای تصوراتی محدود و آکنده است از تردید ها و ترس ها
پس اکنون می توانیم در یابیم که سپردن بار به هشیاری برتر(الوهیت باطن)یعنی به آن عرصه که بار سبک شده است یا به بی وزنی رسیده است تا چه پایه علمی است

 

خانمی به پول نیاز داشت برای سبک کردن بار ذهن نیمه هشیار خود این عبارت را تکرار کرد که :من این بار تنگدستی را به دست الوهیت باطن خود می سپرم و خود بی خیال به سر می برم تا به وفور دارا باشم بار این خانم اعتقادش به تنگدستی بود و به محض اینکه با اعتقاد به وفور بار خود را به دست هشیاری برتر سپرد بهمنی از فراوانی نصیب او شد

عشق

 

هرانسانی با تشرف به آیین عشق به این سیاره پا می نهد عشق راستین از خویشتن فارغ است و از هر چه ترس،رها بدون هیچ چشمداشت یا اندکی توقع خود را بر محبوب فرو می باراند شادمانیش در بخشیدن است نه ستاندن هرچند کمتر کسی از عشق حقیقی بویی برده است آدمی که در مهر و محبت خود غاصب و خود خواه یا ترسو است قهرا آنچه را که دوست می دارد از دست میدهد

 

حسد بزرگترین دشمن عشق است چون تخیل از دیدن کشش محبوب به سوی دیگری سر به شورش بر می دارد و اگر این ترس ها خنثی نشوند بی تردیدبه عینیت در می آیند

 

شهود یا هدایت

 

برای انسان آگاه از نفوذکلام که رهنمود های شهودی خود را دنبال می کند انجام هیچ کاری چندان دشوار نیست به یمن کلام ،نیرو های غیبی را به کار وا می دارد و تن خود را باز می آفریند یا به امور خود صورتی تازه می بخشد ازاین رو انتخاب کلمات درست اهمیت حیاتی دارد

 

شاگرد باید کلامی را که می خواهد به عرصه غیبی فرافکند با دقتی هرچه تمامتر برگزیند او می داند که خدا روزی رسان او است و برای هر تقاضا عرضه ای هست و کلامی که بر زبان می آورد بسان کلیدی در این خزانه غیبی را می گشاید بخواهید که به شما داده خواهد شد بطلبید که خواهید یافت

 

بیان کامل یا طرح الهی

 

هر انسانی را بیان کامل نفس است یعنی جایی هست که تنها او باید پر کند ،نه کس دیگر کاری هست که تنها او باید به انجام برساند نه کس دیگر و این تقدیر او است

این توفیق در ذهن الهی دارای صورتی است کامل و در انتظار تا آدمی آن را باز شناسد منتها از آنجا که نیروی خیال نیرویی است خلاق ضرورت دارد که پیش از اینکه آن صورت به عینیت در آید آدمی آن را به چشم دیده باشد

از این رو والاترین خواهش آدمی ،آگاهی از طرح الهی زندگی خویشتن است زیرا چه بسا کوچکترین تصوری ازآن نداشته باشد چرا که شاید صاحب استعدادی باشد شگفت انگیز،منتها نهفته در ژرفترین زوایای وجود پس آدمی باید چنین بطلبد
جان لایتناهی ،راه ظهور طرح الهی زندگیم را بگشا بگذار تاهم اکنون نبوغ درونم عیان و بیان شود بگذار تاهم اکنون آن طرح کامل را به چشم ببینم

آن طرح کامل ،سلامت و ثروت و محبت و بیان کامل نفس را در بر می گیرد این عرصه از حیات است که شادمانی تمام عیار به بار می آورد هنگامی که آدمی آگاهی از طرح الهی زندگی خویشتن را بطلبد چه بسا در زندگی خود با دگرگونیهایی عظیم رویا رو شود زیرا قریب به اتفاق انسانها از طرح الهی زندگی خود دور افتاده اند

زنی را می شناسم که به محض اینکه آگاهی از طرح الهی زندگی خود را طلبید ،امورش چنان از هم پاشید که انگار زندگیش دچار توفان شده بود اما نو سازگاری ها نیز بی درنگ از راه رسیدند و شرایطی تازه و اعجاب انگیز جایگزین اوضاع قدیم شد

بیان کامل نفس،نه زحمت که مرحمتی است چنان افسونگر که بیشتر به بازی می ماند همچنین شاگر می داند هنگامی که به عالمی پا می گذارد که امورمالی آن به دست خدا انجام می گیرد برکات مورد نیاز “بیان کامل نفس”او نیز از راه خواهد رسید

تکذیبها و تاکیدها

تمامی آن خیر و خوشی که باید در زندگی آدمی به عینیت درآید پیشاپیش واقعیتی است انجام یافته در ذهن الهی که به محض اینکه آن را بازشناسد یا کلان لازم را بر زبان آورد عیان و بیان می گردد پس آدمی باید دقیق باشد تا تنها به خواست الهی حکم کند زیرا آدمی اغلب با کلمات بیهوده خود به شکست یا بداقبالی حکم می کند

درست طلبیدن خواسته مهمترین نقش را دارد
اگر آدمی آرزومند خانه،دوست ،شغل ،یا هر مطلوب دیگری است تنها خواست خدا را باید بطلبد مثلا بگوید: جان لایتناهی ،راه را برای خانه درست،دوست درست،یا شغل درست من بگشا شکر به جای

می آورم که خواسته ام هم اکنون در پناه لطف الهی و به گونه ای عالی عینیت می یابد

بخش آخر این عبارت مهمترین نقش را دارد مثلا زنی را می شناختم که هزار دلار طلبید دخترش مجروح شد و آنها هزار دلار غرامت گرفتند منتها نه” به گونه ای عالی “او باید خواسته اش را به این صورت

می طلبید :جان لایتناهی تو را سپاس می گزارم که هزار دلاری که حق الهی من است هم اکنون در پناه لطف الهی و به گونه ای عالی عینیت می یابد و به من می رسد

هنگامی که هشیاری مالی انسان گسترش می یابد باید چنین بطلبد که مبالغ هنگفت پولی که حق الهی او است در پرتو لطف الهی و از راه هایی عالی به او برسد

آرزوهای ملال انگیز آدمی به گونه ای ملال انگیز برآورده می شوند و آرزو های بی صبرانه اش مدتها به تعویق می افتند یا به شیوه ای خشونت بار عینیت می یابند

مثلا زنی از من پرسید چرا دائم عینکش را گم می کند یا آن را می شکند؟دریافتیم که اغلب در حال عصبانیت به خود و به دیگران می گوید ای کاش می شد از شر این عینک خلاص شوم از این رو آرزوی
بی صبرانه اش به گونه ای خشونت بار برآورده می شد

در حالی که او باید یک بینایی عالی و بی نقص می طلبید منتها آنچه او در ذهن نیمه هشیار خود نقش می کرد آرزویی بود بی شکیب برای رها شدن از شر عینک از این رو مدام می شکستند و یا گم
می شدند

کلام تو عصای معجزه گر تو است

عیسی مسیح بر نفوذ کلام تاکید داشت “از سخنان خود عادل شمرده خواهی شد و از سخنهای تو بر تو حکم خواهو شد”و دیگر بار در کتاب مقدس می خوانیم که زندگی و مرگ در قدرت زبان است پس آدمی می تواند با یک حرکت عصای کلام خود ،وضعیتی ناخوشایند را از میان بردارد یعنی به جای اندوه ،شادمانی و به جای بیماری ،تندرستی و به جای تنگدستی ،فراوانی بنشاند

اگر آدمی هنگامی که اوضاع بر وفق مرادش نیست و حتی برضد او می نماید آرامش و وقارش را حفظ کند و سلامت و اشتهایش را از دست ندهد و سرشار از شادمانی و خرسندی باشد به مقام تسلط رسیده است

آنگاه است که او خواهد توانست “نهیب برآورد بربادها و دریاها تا آرامش کامل پدید آید”  و عنان هر اوضاع و شرایطی را درکف اختیار بگیرد زیرا آنگاه کلام او عصای معجزه گر او است و با یک تکان عصای خود شکست ظاهری را به پیروزی بدل می کند او می داند که خزانه ی کل،بیکران و بی انتها است و به هرچه نیازمند باشد بی درنگ بر صحنه ظاهر خواهد شد  

کامیابی

واژه ها یا تصاویری معین بر ذهن نیمه هشیار اثر می گذارد مثلا مردی از من خواست شفاعتی کنم تا بتواند کار مناسب خود را بیابد گفتم اینک دروازه تقدیر را در برابرت گشوده ام که چون گشوده شود احدی آن را نخواهد بست

دیدم چندان اثری به او نکرد ناگهان به دلم افتاد این را نیز اضافه کنم که احدی آن را نخواهد بست چون میخکوبش خواهم کرد انگار مرد را برق گرفت چون ناگهان مانند پروانه ای سبکبال پرواز کنان از در بیرون رفت چند هفته ای نگذشت که طرزی اعجاب انگیز از او دعوت شد تا در شهری دوردست در مقامی مهم مشغول کار شود

عبارتهای تاکیدی

  • گذشته را به دور می افکنم ودر اکنون شگفت انگیز زندگی می کنم آنجا که هرروز شادمانیهایی شگفت انگیز و دور از انتظار در بر دارد
  • اکنون هزاران هزار نیکی ،از هزاران هزار راه به سویم می آید 
  • در ذهن الهی فرصت گمشده وجود ندارد اگر دری بسته شود دری دیگر می گشاید.

عبارت های تاکیدی در زندگی نقش مهمی دارند

  • آنچه را که خدا برای دیگران کرده است برای من نیز خواهد کرد و حتی بیش از آن را
  • از نیکو کاری خسته نخواهم شد چون زمانی که کمتر از هر موقع دیگر انتظار دارم حاصل آن را دور خواهم کرد 

توانگری

انسان به عالمی پا می نهد که خدا رزق و روزیش را تامین کرده است و هرآنچه آرزومند یا نیازمند است پیشاپیش بر سر راه او است هرچند که باید این خزانه را با ایمان خود یا با کلامی که بر زبان می آورد بگشاید

عبارتهای تاکیدی

  • خدای من خدای وفور برکت است و اکنون هر ناز و نعمت را که آرزومند یا نیازمند باشم و بیش از آن را نیز به من عطا می کند
  • همه راهها گشوده اند و همه درها باز شده اند تا آن خیر و برکت بی درنگ و بی پایانی که خدا برایم می خواهد نزدم بیاید
  • من در خرج کردن پول بی باکم و می دانم که خدا روزی رسان و بی درنگ و نامتناهی من است
  • من با الهام مستقیم و خردمندانه و بی باکانه خرج می کنم و می دانم که برکت و نعمتم بی پایان است و بی درنگ

شادمانی

جایی که ترس و بیم و وحشت وجود داشته باشد از شادمانی خبری نیست احساس ایمنی و شادمانی ،حاصل ایمان کامل به خدااست

یعنی آن هنگام که انسان یقین دارد قدرتی شکست ناپذیر از او و هر آنچه که دوست می دارد حمایت
می کند و همه خواسته های درست دلش را بر می آورد می تواند رها از هرگونه فشار عصبی ،احساس رضایت و شادمانی کند

عبارتهای تاکیدی

  • شادمانی شگفت انگیزم از راهی شگفت انگیز آمده است تا برای همیشه نزدم بماند
  • هرروز شادمانیهایی ماندگار به سراغم می آید به آنچه پیش روی منست با اعجاب می نگرم
  • شادمانی ام کار خدا است پس هیچ کس نمی تواند در آن دخالت کند
  • برای شادمانی و تندرستی و توانگری و عشق پایدارم سپاس می گزارم

 

ایمان

امید به پیش می نگرد حال آنکه ایمان یقین دارد که پیشاپیش ستانده است و هماهنگ با آن عمل می کند

عبارتهای تاکیدی

  • آنچه را که خدا به من عطا کرده است هیچ کس نمی تواند بازستاند زیرا عطایای او جاودانه اند
  • من موزون و مقتدرم و عظیمترین آمال و آرزوهایم به طرزی معجزه آسا برآورده می شوند
  • خدا معجزات خود را از راههایی سحر آسا به انجام می رساند
  • خدا مونس جان من است همان گونه که من به او توکل کامل دارم او نیز به من اعتماد کامل دارد

 

از دست دادن

اگر انسان چیزی را از دست بدهد نشان می دهد که در ذهن نیمه هشیار او اعتقاد به از دست دادن وجود دارد به محض اینکه انسان این اعتقاد کاذب را از ذهن نیمه هشیار خود بزداید آنچه را که از دست داده است یا همسنگ و معادل آن را به دست خواهد آورد

حافظه

عبارت تاکیدی

در ذهن الهی از دست دادن حافظه وجود ندارد از این رو هرچه را که به یاد می آورم و هرچه را که به خیرو صلاحم نیست فراموش می کنم

متفرقه

از قدیم گفته اند از هرچه بدت بیاید سرت می آید دلیل علمی آن این است که وقتی انسان نفرت می ورزد تصویری روشن در ذهن نیمه هشیار خود پدید می آورد که در عرصه عینی نیز متبلور و عیان می شود

در مخفی توفیق

چه انتظار دارید

ایمان یعنی امید و انتظار (بروفق ایمانتان به شما بشود)میتوانیم این آیه را به این صورت برگردانیم که :”بر وفق انتظارهایتان به شما بشود “پس ببینید چه انتظار دارید؟
از زبان مردم می شنویم که باید منتظر بدتر از اینها باشیم یا اینکه تازه از این هم بدتر خواهد شد بی خبر از اینکه با به زبان آوردن چنین کلماتی ،خود به استقبال بدتراز اینها می روند

اما از بعضی دیگر چنین می شنویم که در انتظار یک تغییر مثبت هستم این گروه نیز به استقبال اوضاع و شرایطی مطلوبتر می روند انتظارتان را عوض کنید تا اوضاع و شرایط تان عوض شود

اما وقتی عادت کرده اید که منتظر فقدان و کمبود و شکست باشید چگونه می توانید انتظارهایتان را عوض کنید؟بی درنگ چنان رفتار کنید که انگار منتظر موفقیت و شادمانی و فراوانی هستید برای خیرو صلاح خود آماده شوید کاری کنید که نشان بدهد در انتظار آمدنش هستید چون تنها ایمان فعال بر ذهن نیمه هشیار اثر می گذارد

راه فراوانی

راه فراوانی خیابان یک طرفه است یعنی راه برگشت ندارد یا با سر به سوی تنگدستی می روی یا به سوی فراوانی زیرا صاحب هشیاری توانگر و صاحب هشیاری ناتوان هردو روی یک خیابان ذهنی گام بر
نمی دارند

مشیت الهی برای هر انسان :خزانه ای است بیکران منتها انسان دولتمند هرگاه که بخواهد به این خزانه دسترسی دارد زیرا اندیشه های توانگری پیرامونی غنی می آفریند اندیشه های خود را عوض کنید تا در یک چشم برهم زدن همۀ اوضاع و شرایط تان عوض شود

زیرا جهان شما تبلور آرمانها و کلام خودتان است و دیر یا زود حاصل کلمه ها و اندیشه های خود را درو خواهید کرد (کلمات بسان اجسام یا نیروهایی مدام در حرکتند تا در موسم خود به زندگی آفرینندگان خود باز گردند وثمره خود را بازگیرند )
مردمانی که پیوسته از تنگدستی و شکست و محدودیت سخن می گویند همانها را خواهند دروید

دقت کنید روزانه از چه جملاتی استفاده می کنید زیرا جملات در زندگی نقش مهمی دارند

غنیمت خود را دریابید

برخی از مردم هرگز در سراسر عمر،غنیمت خود را در نمی یابند آنها می گویند (زندگی من همیشه با رنج و تعب همراه بوده و بخت و اقبال هرگز به من رو نکرده )آنها کسانی هستند که در برابر غنائم خود خفته اند یا از شدت تنبلی ،غنیمت خود را در نیافته اند

زنی به چندتن از دوستانش گفت که سه روز است از بی پولی غذا نخورده آنها هم این سو و آن سو دویدند تا کاری برایش دست و پا کنند اما او هیچ یک از کارها را نپذیرفت

چون هیچگاه زودتر از ساعت دوازده از خواب بیدار نمیشد دوست داشت که در رختخواب دراز بکشد و مجله بخواند میل داشت وقتی خودش مجله وگ و هارپرز بازار می خواند دیگران به او کمک مالی بکنند و زندگیش را تامین کنند

باید دقت کنیم مبادا دچار خمودگی ذهنی شویم مدام تکرار کنید که:”در برابر خیرو صلاحم بیدارم و هرگز فرصتی را از دست نمی دهم “

نفوذ کلام

قوی باش و نترس


قوی باش و نترس ترس تنها دشمن آدمی است هرگاه بترسید شکست می خورید ترس از تنگدستی ،ترس از شکست ،ترس از دست دادن ،ترس از شخصیت برخی از افراد ،ترس از انتقاد ترس قدرتی برایتان به جا نمی گذارد چون به هنگام ترس ،پیوستگی خود را با منبع راستین قدرت از دست می دهید

ای کم ایمانان چرا ترسان هستید؟ترس یعنی ایمان انحراف یافته ایمان وارونه وقتی هراسانید آنچه را که از آن بیم دارید به سوی خود می کشانید زیرا به هنگام ترس در رویای تبار (افکار منفی دنیا که توهمی بیش نیست )فرو می روید


دانیال در چاه شیران آزاری ندید چون می دانست که خدا از شیرها نیرومندتر است خدا نیز شیرها را چون بچه گربه بی آزار کرد پس بی درنگ بر شیر خود بتازید تا به چشم ببینید که از شیرتان آزادی برنمی آید چه بسا در سراسر عمر از شیری خاص گریخته اید و همین فرار زندگیتان را به بند کشیده و موی سرتان را سفید کرده است


چه بسیارند کسانی که به دلیل ترس از دست دادن ،عزیزترین موهبت زندگیشان را مفت باخته اند تنها حربه ای که شیرهایتان را از پا در می آورد کلام خودتان است کلام تو عصای معجزه تو است سرشار از سحر و افسون و اقتدار عصای خود را در برابر شیر خود به حرکت در می آورید و آن را به بچه گربه ای مبدل می کنید


فرصت بزرگ شما


فقط یک داور دارید کلام خودتان هرروز، روز داوری است به ما آموخته بودند که این روز ،آخر دنیا است به زندگی گذشته خود بنگرید تا ببینید چگونه با کلامتان سعادت یا مصیبت را به سوی خود فراخوانده اید ذهن نیمه هوشیار ،ذره ای حس شوخ طبعی ندارد مردم به گونه ای مخرب درباره ی خود شوخی می کنند و ذهن نیمه هوشیار نیز آن را جدی می گیرد


به محض اینکه سخن می گویید تصویری ذهنی ایجاد می کنید که بر ذهن نیمه هوشیار اثر می گذارد و آنگاه آن تصویر در برون جلوه گر می شود و عینیت می یابد انسان با خبر از نفوذ کلام در گفتار خود دقت بسیار به خرج می دهد زیرا کافی است مراقب واکنش کلام خود باشد تا بدانند که بی ثمر بازنخواهد گشت


مردمانی که به هنگام خشم یا نفرت سخن می گویند بزرگترین خطا را مرتکب می شوند زیرا کلامشان عواقبی سخت ناخوشایند خواهد داشت به دلیل نفوذ طیفی یا قدرت تموجی کلام هرآنچه بر زبان آورید همان را به خود فرا می خوانید


مردمانی که مدام از بیماری سخن می گویند بیماری را به سوی خود می کشانند مردم از صبح تا شام به طرزی مخرب سخن می گویند زیرا انتقاد و ملامت و شکایت برای آن ها به صورت عادت درآمده است چون مشتاقند مدام از بداقبالیهای خود سخن بگویند و از اینکه خویشاوندانشان تا چه اندازه حقیرند در نتیجه دوستانشان را به ستوه می آورند و مردم هم از آنها می پرهیزند با این سخنان تنها خود را به درون انبوهی از مشکلات می افکنند


پیروزی و توفیق

پیروزی و توفیق دو کلمه اعجاب انگیزند زندگی یک جدول کلمات متقاطع است واژه درست پاسخ مورد نیاز را در اختیارتان می نهد بسیاری از مردم به هنگام گفتگو کلماتی مخرب را ادا می کنند

مثلا می گویند ورشکست شدم کمرم شکست یا مریضم جانم به لبم رسیده و از این قبیل اما به یاد داشته باشید که از سخنان خود عادل شمرده خواهی شد و از سخنهای تو برتو حکم خواهد شد

زیرا کلامتان بی ثمر بازنخواهد گشت و آنچه را که خواستید بجا خواهد آورد وبرای آنچه آن را فرستادید کامران خواهد شد پس کلام خود را عوض کنید تا جهان شما دگرگون شود زیراکلامتان جهانتان است.

2.3/5 - (3 امتیاز)

2 دیدگاه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *