داستان های واقعی موفقیت

داستان های واقعی موفقیت

داستان های واقعی موفقیت دیگران را در این قسمت بخوانید و  داستان واقعی موفقیت خودتان را در این قسمت بنویسید تا دیگران هم استفاده کنند.

حتما داستان موفقیت اسیه را در انتهای همین مقاله بخوانید

یک ایده ی جالب که چند وقتی است گوشه ی ذهنم است نوشتن داستان های موفقیت در سایت است. همانطور که می دانید با یک جستجوی ساده می توان داستان موفقیت بزرگان را در اینترنت پیدا کرد. حتی خود ما هم داستان موفقیت و زندگی نامه افراد بزرگ و تاثیر گذار را در سایتمان نوشته ایم. چیزی که به شدت جای خالی اش حس می شود،داستان های کوتاه یا بلند از موفقیت افراد ایرانی است، دقیقا داستان های موفقیت های کوچک و بزرگ خودمان.

خواندن زندگی نامه افراد بزرگ ایده های خوبی برای پیشرفت و الگو گرفتن به ما می دهد، اما خواندن داستان تلاش و پشتکار افرادی که ازجنس خودمان و با دغدغه های خودمان هستند بسیار قابل لمس تر و انگیزه بخش تر است.شما می توانید داستان موفقیت خودتان را در این قسمت بنویسید و داستان های دیگران را هم مطالعه کنید، حداقل اش این است که این مطالعه ی داستان ها به ذهن ناخوداگاه ما این پیام را می دهد که “در همین شرایط فعلی” خیلی ها در حال کسب موفقیت هستند، بنابراین به جای بهانه آوردن و اهمال کاری، انگیزه میگیریم تا کاری را انجام دهیم تا به نتیجه برسیم.

قبلا یک بار این چالش را در کانال تلگرام تست کرده ایم و استقبال عالی بود، نکته ای که قابل توجه این است که می توانید داستان های موفقیت های روزانه تان را در این قسمت بنویسید تا هم خودتان بیشتر موفقیت هایتان را ببینید،هم دیگران بخوانند و انگیزه بگیرند و خودتان هم از خواندن داستان های موفقیت افراد انرژی و انگیزه ی  بالایی برای موفقیت بگیرید. 

قوانین:

• داستان ها می توانند شامل موفقیت های کوچک و بزرگ شما باشد.
• داستان ها نباید تبلیغاتی باشند،تا جو سالم بماند.
• ابتدای کامنت عبارت “داستان موفقیت” را با نامنتان بنویسید،برای مثال من می نویسم:
• داستان موفقیت علی

 نمونه ای از داستان های موفقیت:

داستان موفقیت آسیه

سلام من دختری 21ساله هستم که از سال اول دبیرستان یعنی همزمان با شروع دوره ی بلوغم دچاری بیماری وسواس فکری شدم که تا سال سوم دبیرستان ادامه پیدا کرد ومن نمیدانستم که دچاراختلال روانی شده ام تا اواخرسال سوم دبیرستان بر اثر استرس شدید که مثل یک حمله بود برای من باعث شد که من از درس خوندن وهمه چیز کناره گیری کنم وگوشه نشین شوم وبه مدت دوسال این اختلال در من ادامه پیدا کرد من ادامه پیدا کرد من طی این دوسال خیلی اسیب روحی دیدم و مدام گریه می کردم وافکار منفی هم روز به روز در من تشدید می شدن تا اینکه بعداز تشخیص درست این اختلال در من ومصرف دارو وبه کمک وهمیاری عمه ام ودختر عمه ام که مدام به من روحیه میدادن توانستم روحیه ام رو بر گردونم الان خدارو شکر وضعیتم خیلی بهترواینکه واقعا فهمیدم در ناامیدی بسی امید است واینکه درس خواندن رو شروع کردم ودارم باپشتکار ادامه میدم.

همین حالا داستان موفقیت های خودتون رو بنویسید :