معرفی کتاب تو ثروتمند زاده شده ای ، همراه با خلاصه ی آن

خانه » مقالات » معرفی کتاب تو ثروتمند زاده شده ای ، همراه با خلاصه ی آن

معرفی کتاب تو ثروتمند زاده شده ای، همراه با خلاصه ی آن

نویسنده ی این کتاب باب پراکتور است .باب پراکتور از کاری که در آن مهارت زیادی دارد ، یعنی برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه در کتاب تو ثروتمند زاده شده ای استفاده کرده است و نشان داده است برای دستیابی به ثروت باید ابتدا ذهنیت ثروت را در خود ایجاد کنیم این کتاب شما را شیفته خودش می کند و شما را ترغیب می کند که آموزه های آن را در زندگی تان به کار گیرید.

باب پراکتور سردمدارعلم کنترل ذهن و برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه است و تمامی این آموزه های ارزشمند را دراین کتاب بی نظیر با میلیون ها نفر در سرتاسر جهان به اشتراک گذاشته است.

همه ما ثروتمند متولد شده ایم اما متاسفانه از طریق والدین ،جامعه و اطرافیان از همان دوران کودکی ذهنیت کمبود برای ما ایجاد شده است این کتاب همانند پلی است که شما را از جایگاه فعلی تان به جایگاه دلخواهتان خواهد رساند.

روزانه میلیون ها نفر بلیت بخت آزمایی خریداری می کنند و در رویای این به سر می برند که روزی نام آن ها به عنوان فرد برنده اعلام شود و آنها یک شبه به ثروت و خوشبختی دست یابند این افراد غافل هستند که ثروتی باد آورده به هیچ وجه برای آن ها خوشبختی و سعادت به ارمغان نمی آورد

هنگامی ثروت برای شما شادی و لذت به ارمغان می آورد که خودتان آن را به دست آورده باشید و برای دستیابی به این نوع ثروت باید ابتدا ذهنیتی ثروتمند در خود ایجاد کنید

این کتاب دقیقا همین کار را برای شما انجام میدهد .من حدود پنجاه سال این آموزه ها را بررسی کرده ام و آن ها را مورد امتحان قرار داده ام و از طرفی شاهد نتایج این آموزه ها در زندگی هزاران نفری بوده ام که در سمینارهایم شرکت کرده اند .حالا نوبت شماست که از این آموزه ها برای متحول ساختن زندگی تان استفاده کنید .

اما باید خودتان را متعهد کنید که آموزه هایی را که با شما در میان می گذارم به کار بگیرید تنها خواندن و حفظ کردن آن ها فایده ای ندارد باید آن ها را با تمام وجود درک کنید و آن ها را به بخشی از زندگی تان تبدیل کنید.

فصل اول :رابطه شما با پول

سال 1923بود که هشت نفر از ثروتمند ترین افراد جهان در هتلی مجلل به دور هم جمع شدند سرمایه این هشت نفر از بودجه دولت آمریکا بیشتر بود این اشخاص شامل افراد زیر بودند

  • مدیر عامل فولاد آمریکا
  • مدیر عامل سوخت و نفت آمریکا
  • فروشنده بزرگ گندم
  • رئیس بازار بورس آمریکا
  • یکی از معاونان رئیس جمهور آمریکا
  • فردی که لقب غول وال استریت را داشت
  • مدیر عامل یکی از بزرگترین شرکت های خصوصی آمریکا
  • مدیر عامل یکی از بزرگترین بانک های آمریکا
    این ها افرادی بودند که رمز و راز پول در آوردن را بلد بودند اما ببینیم 20سال بعد هر کدام از آن ها در چه وضعیتی بودند

چالزشواب مدیر عامل فولاد آمریکا در چند سال پایانی عمرش دچار ورشکستگی شد ودرفقر شدید فوت کرد .
مدیر عامل شرکت سوخت و نفت آمریکا دیوانه شد .
بزرگترین دلال گندم آمریکا در فقر شدید از دنیا رفت .
رئیس بازار بورس آمریکا در پایان عمرش در زندان حبس شد
و معاون رئیس جمهور آمریکا مشمول آزادی مشروط شد تا بتواند در روزهای پایانی عمرش در کنار خانواده باشد
فردی که به غول وال استریت مشهور بود خودکشی کرد و همین سرنوشت نصیب دونفر آخر لیست شد و آنها هم خودکشی کردند

بله تمامی این هشت  نفر رمز پول در آوردن رابلد بودن اما رمز خوشبختی و ثروتمند زیستن را بلد نبودند این گونه افراد در طول تاریخ کم نبوده اند به همین دلیل مردم به این نتیجه رسیده اند که پول چیز خوبی نیست و یا پول فساد می آورد و یا پول باعث بدبختی می شود

این نتیجه گیری بسیار سطحی و غلط است بله درست است این 8نفر و خیلی افراد دیگر بعد از ثروتمند شدن وارد مسیر اشتباه شدند اما تعداد بسیار زیادی افراد ثروتمند هم بوده اند که خوشبخت و سعادتمند زندگی کرده اند .

 

پول یکی از چیزهایی است که تاثیر بسیار زیادی در زندگی شما دارد به دست آوردن پول و ثروت دارای قوانینی است که متاسفانه کمتر از یک درصد از جامعه با این قوانین آشنایی دارند

ازطرفی بعضی از افراد هم هستند که اهمیت پول را انکار می کنند و می گویند پول اصلا اهمیتی ندارد اما همین افراد از پول تقریبا در تمام جنبه های زندگی شان استفاده می کنند از خرید مایحتاج زندگی شان گرفته تا خرید اتومبیل و خانه ،در نتیجه نهی کردن اهمیت پول امری بی اساس و مسخره است.

Money

 

اما این نکته را هم همیشه به یاد داشته باشید شما ارباب هستید و پول خدمت گذارشما.درطول تاریخ افراد بی شماری بوده اند که این رابطه را برعکس کرده اند و به جای اینکه آنها ارباب پول باشند به بنده و خدمت گذار پول تبدیل شده اند و دچار عاقبتی بد شده اند.

 

اغلب افراد هنگامی که از یک فرد ثروتمند صحبت می کنند می گویند او بسیار خوش شانس بوده است و از روی شانس و اقبال پولدار شده است باور کنید که پول حاصل سال ها تلاش مستمر و بی وقفه است کسانی که به دنبال پول بدون زحمت هستند هرگز به آن پول دست نمی یابند و اگر هم چیزی به دست آورند چون برای به دست آوردن آن زحمتی نکشیده اند آن را به سرعت از دست می دهند.

 

نکته ای دیگری که باید در رابطه با پول بدانید این است که پول برای انباشتن نیست پول زمانی ارزش دارد که در گردش باشد پول ابزار و وسیله ای برای خرج کردن و لذت بردن است نه کاغذ پاره ای که آن را در جایی نگه دارید .

 

البته وقتی می گویم پول باید در جریان باشد منظورم این نیست همین حالا تمام پول خود را صرف خرید اجناس بیهوده کنید و آن را به هدر دهید منظور من از گردش پول این است که شما باید با پول خود سرمایه گذاری کنید کسب و کار راه بیندازید و یا حداقل آن را به بانک بسپارید تا بانک با آن فعالیتی اقتصادی و صنعتی کند.

 

برای ثروتمند شدن گام اول این است که ذهنیت ثروت را درخود ایجاد کنید
خوب شاید این سوال برای شما پیش بیاید که چگونه می توانیم ذهنیت ثروت را در خود ایجاد کنیم؟
بهترین روش این است که در ذهنتان رفاه مالی را که می خواهید به آن دست یابید به جزییات تصویر سازی کنید

 

زیرا ضمیر ناخودآگاه شما تفاوتی بین خیال و واقعیت قائل نمی شودشاید فکر کنید
این فقط یک بازی و خیال پردازی است اما باید بدانید که قدرت ضمیر ناخودآگاه به طور کامل در علم روانشناسی نوین به اثبات رسیده است

 

اگر شما تصاویری منفی در ذهنتان داشته باشید و ورودی های منفی به خورد ضمیر ناخودآگاه خود بدهید در نهایت گرفتار مصیبت خواهید شد در ارتباط با پول باید بگویم که اگر شما به صورت مداوم دغدغه نداشتن و کمبود پول را داشته باشید دیر یا زود پول و سرمایه خود را از دست خواهید داد و بی پولی بیشتر را تجربه خواهید کرد.

 

یکی از دلایل اصلی اینکه اکثر افراد نمی توانند به زندگی دلخواه خود دست یابند و جرات این را ندارند که اهداف بزرگی برای خود مشخص کنند این است که آنها به شدت تحت تاثیر باورهای دیگران هستند اخبار تلویزیونی،و روزنامه ها آنها را متقاعد کرده اند که اوضاع اقتصادی خوب نیست و امکان دستیابی به پول بیشتر غیر ممکن است .
از همین حالا خود را متعهد کنید که تحت تاثیر باورهای محدود کننده دیگران قرار نگیرند باورهای که حاکی از کمبود ،فقرو بی پولی است

 

وفور و فراوانی نعمت این جهان را فرا گرفته است برای هستی چیزی به نام کمبود معنایی ندارد تنها جایی که می توان اندیشه کمبود را پیدا کرد در ذهن انسان ها است به بیان دیگر این ذهن شرطی شده انسان ها است که به کمبود باور پیدا کرده است همان طور که در مقدمه کتاب گفتم برای دستیابی به رفاه و ثروت به تلاش و سختکوشی نیاز دارید

 

 

اما تلاش به تنهایی کافی نیست و شما باید در کنار تلاش فیزیکی، تلاش ذهنی هم داشته باشید و ذهن خود را با ثروت و فراوانی عجین کنید . کافی است به اطراف خود نگاه کنید که پراست از انسان های بسیار خوب و صادقی که از صبح تا شب کار می کنند اما حتی در تامین هزینه های اولیه خود دچار مشکل هستند تعداد این افراد بسیار زیاد است

 

مشکل کار این افراد عدم تلاش و سختکوشی نیست برعکس میزان تلاش فیزیکی و بدنی آن ها بسیار زیاد است اما آن ها از این موضوع آگاهی ندارند که اگر ذهنیتی فقیر داشته باشند هرچه قدر هم تلاش کنند نمی توانند به موفقیت مالی دست یابند .

 

پول باید فرمانبردار شما باشد پول باید برای شما کار کند و پول بیشتری را برای شما به وجود آورد باید یقین پیدا کنید که شما ثروتمند زاده شده اید زیرا به معنای واقعی همینطور است حتی اگر جامعه و اطرافیان تان چیزی خلاف این را در ذهن شما نهادینه کرده اند .

 

به شما در همان لحضه تولد تمام ابزارهای ذهنی جهت کسب ثروت و وفور نعمت ازجانب خداوند عطا شده است اما متاسفانه با ورود به جامعه ذهنیت ثروت جای خود را به ذهنیت کمبود داده است باید همت کنید و دست به کار شوید و دوباره ذهن خود را برای دستیابی به ثروت ووفور نعمت آماده کنید

Money

قبل از اینکه چیزی در دنیای بیرونی و مادی شما متجلی شود باید آن را در ذهن تان بسازید و تصویر سازی کنید.

فصل دوم :چقدر پول برای شما کافی است ؟

واقعا چقدر پول احتیاج دارید؟برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید مشخص کنید با پول چه کارهایی می خواهید انجام دهید اگر جواب شما این است با پول خیلی کارها هست که می توانم انجام دهم این جواب خوبی نیست و یا اینکه بگویید پول را برای گذراندن زندگی احتیاج است

 

 

باید به شما بگویم برای گذراندن زندگی شما با پول بسیار ناچیزی هم می توانید زندگی را بگذرانید و اصلا لازم نیست برای این مطالعه کتاب خود را به زحمت بیندازید تاکید می کنم که قرار است ضمیر ناخودآگاه رابه دقت برنامه ریزی کنیم

همین حالا یک برگه کاغذ بیاورید و ببینید برای چند سال آینده زندگی تان می خواهید چه کارهایی انجام دهید و برای هرکدام از این کارها به صورت تقریبی به چه میزان پول احتیاج دارید.

Writing down

شاید در هنگام تکمیل لیست اهداف مالی تان مدام ذهن تان به شما بگوید این کارها فایده ای ندارد من هرگز نمی توانم به این میزان پول دست یابم در این مواقع حرف های منفی ذهن تان را نشنیده بگیرید این نوع حرف های منفی از جانب ذهن تان کاملا طبیعی است

 

زیرا ضمیرناخودآگاه شما تا به حال به این گونه برنامه ریزی شده است ضمیر ناخودآگاه شما براساس فقر و کمبود برنامه ریزی شده است بنابراین انتظار نداشته باشید که در همین ابتدای کار با پیام های مثبت از جانب ذهنتان مواجه شوید

 

اما پس از گذشت چند ماه و دستیابی به اولین نتایج تان به تدریج این پیام های منفی از جانب ذهن شرطی شده تان کمتر می شود و در نهایت پس از دستیابی به تمام اهداف مالی لیست تان ،برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه شما کاملا تغییر می کند .دیگر ضمیر ناخود آگاه شما بر اساس وفورنعمت و فراوانی برنامه ریزی می شود و دستیابی به اهداف بزرگتر برای شما راحت تر می شود.

 

شاید شنیده باشید که می گویند پول ،پول می آورد در واقع هنگامی شخصی به میزان پول مورد نظر خود دست می یابد برنامه ضمیر ناخودآگاه او تغییر می کند و ذهنش به این باور می رسد که دستیابی به ثروت امکان پذیر است

در نتیجه آن فرد با سرعت بیشتری می تواند کسب در آمد کند و به اهداف مالی اش یکی پس از دیگری دست یابد این اتفاقی است که برای شما هم رخ خواهد داد در طی چند ماه اول با مقاومت شدید ذهنتان روبرو می شوید و البته اکثر افراد در همین ماه های اول تسلیم می شوند و به همان شیوه زندگی گذشته شان باز خواهند گشت اما اگر بازی ذهن را بدانید و پیام های منفی ضمیر ناخودآگاه را نشنیده بگیرید به تدریج به اولین اهداف لیست تان دست می یابید

 

فصل سوم :قدرت تصویر سازی ذهنی

این فصل درباره تجسم و تصویر سازی ذهنی است که اگر آن را برای مدت زمان نسبتا طولانی انجام دهید تحول چشمگیری در زندگی تان به وجود خواهد آمد.هدف ما از تجسم و تصویر سازی ذهنی،کسب درآمد و پول بیشتر است اما اگر آموزه های این فصل رابه خوبی فرا بگیرید از تجسم و تصویر سازی ذهنی برای بدست آوردن هر خواسته ای می توانید استفاده کنید.

imagination

کریستف کلمب تصویر سرزمینی جدید در ذهنش ساخته بود و آمریکا را کشف کرد.برادران رایت در ذهنشان تصور کردند که شی بسازند که می تواند پرواز کند و این تصویر ذهنی در نهایت منجر به ساخت هواپیما شد.هیچ چیز جدیدی در این دنیا خلق نشده است مگر اینکه ابتدا در ذهن یک فرد تصور شده باشد پس شک نداشته باشید که اگر قصد دارید آینده ای متفاوت برای خودتان خلق کنید باید از تجسم و تصویر سازی ذهنی استفاده کنید.

 

شاید بتوان پشتکار را حفاظت از تصویر ذهنی معنا کرد کسانی که پشتکار زیادی دارند در واقع همان کسانی هستند که قادر هستند از تصویر ذهنی خود در مقابل هر عامل بیرونی حفاظت کنند بنابراین از ذهنیت رفاه و ثروتی که در خود ایجاد کرده اید در مقابل هر عامل بیرونی محافظت کنید

 

فصل چهارم :همه چیز رابه دستان خداوند بسپارید

آیا تا به حال با مشکلی روبرو شده اید و با تمام وجود خواهان این بوده اید که کسی شما را یاری برساند و مشکل شما را رفع کند ؟

در این فصل می خواهم درباره ی نیرویی با شما صحبت کنم که همواره همراه و حامی شما بوده است و خواهد بود دراین فصل می خواهم درباره توکل و اعتماد بی قید و شرط نسبت به خداوند صحبت کنم شاید تا به حال صدها بار این عبارت به گوش شما خورده باشد اما واقعیت این است که بیش از نود درصد مردم هیچ نگرش صحیحی نسبت به این واژه توکل ندارند

 

اکثر مردم این چنین به درگاه خداوند دعا می کنند” خدایا این را به من بده ،آن را به من بده ” و همواره گله دارند که خداوند خواسته های آنها را برآورده نمی کند در واقع این افراد شیوه درست در خواست و دعا کردن را نمی دانند اگر این فصل را به خوبی درک کنید دیگر هیچ چیز و هیچ کس و هیچ شرایطی نمی توانند شما را بترساند و همچنین خواسته ای وجود نخواهد داشت که دستیابی به آن در نگاه شما غیر ممکن باشد

 

همان طور که دانشمندان می گویند همه چیز انرژی است من به جای کلمه انرژی از کلمه روح استفاده می کنم می توان گفت روح واژه ای دینی و عرفانی برای واژه علمی انرژی است از قرن ها پیش اندیشمندان و عارفان بزرگ تاریخ به این فهم رسیدند که نیرویی تمام کیهان را در بر گرفته است و آن را با نظم خاصی اداره می کند و هر آنچه در این جهان وجود دارد تصویر و جلوه فیزیکی از آن نیروی نادیدنی و نامحدود است این نیروی نامحدود همان چیزی است که ما به آن خدا می گوییم

 

این نیرو همه چیز را در برگرفته است هیچ چیز در این عالم نیست که مستقل از این نیرو عمل کند به بیان ساده تر می خواهم به شما بگویم آن تصویر ذهنی که در فصل گذشته برای آینده تان تعیین کردید تنها با اراده و خواست این نیرو است که تحقق می یابد

 

هر آنچه که در طول تاریخ از آن به عنوان معجزه نام می برند حاصل ایمان و توکلی مستحکم بوده است ایمان و توکل همان چیزی است که شما را همواره با خالق تان در ارتباط قرار می دهد اگر تصویر ذهنی بسیار با شکوهی برای آینده خود در نظر گرفته اید در همین ابتدای مسیر بدانید که تنها با ایمان و توکل خالق تان است که می توایند آن تصویر ذهنی را در واقعیت فیزیکی خود متجلی کنید

 

افرادی که منفی باف هستند و هیچ ایمان و توکلی ندارند به شما برچسب خوش شانس بودن می زنند گفته های آن ها را نشنیده بگیرید لازم نیست برای آنها توضیح دهید که دقیقا چه اتفاقی در حال رخ دادن است تنها یک چیز را به خود گوشزد کنید که چیزی که شما در ذهنتان به وضوح تجسم می کنید برای شما مقدر خواهد شد و در زمانی کامل دقیق (بهترین زمان) در واقعیت فیزیکی شما متجلی می شود

این را به یاد داشته باشید که خداوند در نهایت آنچه را در ضمیر ناخودآگاهتان حک کرده اید برایتان مهیا می کند

 

فرمول نهایی

اصل اول: آرام و دل آسوده باشید و خواسته های خود را از هم اکنون تحقق یافته بدانید
اصل دوم:باقی چیزها را به دستان توانمند خداوند بسپارید

 

فصل پنجم :انتظار ثروت و فراوانی داشته باشید

همانطور که آهنربا آهن را به خود جذب می کند ذهن انسان هر آنچه را به سمت خود جذب می کند که انتظار آن را دارد انتظارات شما هر آنچه باشند چه خوب و چه بد در نهایت به زندگی تان جذب می شوند

در این فصل می خواهم درباره ی اصل مهم انتظار صحبت کنم می خواهم این موضوع را به خوبی درک کنید که این انتظارات شما هستند که خوشبختی یا بدبختی را وارد زندگی شما می کنند

اگر تا به این جای کتاب را به خوبی مطالعه کرده باشید فهمیده اید که گام اول برای کسب ثروت در دنیای مادی تجسم آن در ذهن تان است به بیان دیگر اگر می خواهید به فقر و مشکلات مالی که در حال حاضر در دنیای بیرون گرفتار آن هستید غلبه کنید باید ابتدا به فقری که در دنیای درون تان است غلبه کنید در حقیقت احساس کمبود و فقر از ذهن محدود ما نشات می گیرد و نه از ذات الهی نامحدود ما

 

اشتیاق و انتظار لازمه دستیابی به هر هدف و خواسته ای است اگر شما اشتیاق سوزان نسبت به چیزی داشته باشید اما در ذهنتان توقع و انتظار دستیابی به آن را نداشته باشید چیزی جز سر خوردگی و ناامیدی نسیبتان نمی شودکافی است همین حالا گذشته خود را بررسی کنید خواهید دیدتنها به چیزهایی دست یافته اید که علاوه بر اشتیاق ،توقع و انتظار دستیابی به آن را نیز داشته اید

 

دلیل اصلی اینکه اکثر مردم به خواسته هایشان دست نمی یابند این است که آنها نسبت به خواسته خود مشتاق هستند اما توقع و انتظار دستیابی به آن را ندارند ،به بیان دیگر آنها خواسته خود را آرزویی غیر ممکن و دست نیافتنی می دانند

 

هرهدف و خواسته ای که دارید و البته در این کتاب تمرکز ما بر روی ثروت است ابتدا به صورتی اشتیاقی درونی است ،شما باید این اشتیاق درونی را در ضمیر ناخودآگاه تان تثبیت کنید ،دراین صورت است که انتظار و توقع در شما ایجاد می شود در این حالت دیگر هیچ عامل بیرونی و یا افکار منفی قادر نیستند شما را از دستیابی به هدف مطلوب باز دارند

 

انسان به همان چیزی تبدیل می شود که به آن می اندیشد اگر شما با ایمان راسخ انتظار وقوع چیزی را داشته باشید همانند این است که با تمام وجود در حال دعا کردن برای آن چیز هستید اما اگر نسبت به وقوع چیزی شک و تردید داشته باشید و وقوع آن چیز را تقرییا غیر ممکن بدانید اصلا مهم نیست به چه میزان دعا می کنید آن چیز در واقعیت فیزیکی شما متجلی نخواهد شد

 

پس جوابی به این پرسش داده شد که چرا با وجود اینکه سالیان سال برای دستیابی به چیزی به درگاه خدا دعا می کنم اما آن چیز را به دست نمی آورم ؟جواب واضح است با وجود اینکه شما به درگاه خداوند دعا می کنید اما قلب شما سرشار از شک و تردید است و تحقق خواسته تان را امری قطعی نمی دانید

 

شک و تردید خیانتکار هستند .اگر شک و تردید در ذهن شما نفوذ کنند به تصاویری ثابت تبدیل می شوند معمولا شک و تردید به صورت افکاری منطقی نمایان می شوند اگر شک و تردید تصاویر ثابت ذهن شما شوند به شدت ضرر خواهید کرد

 

ضمیر ناخودآگاه هیچ قضاوتی ندارد نمی داند چه چیزی به نفع یا ضرر شماست ضمیر ناخود آگاه تنها با تصاویر ذهنی کار می کند به همات نحوی که ضمیر ناخودآگاه تصاویر ثروت و رفاه را در دنیای فیزیکی شما متجلی می کند قادر خواهد بود تصاویر فقر و نداری هم در زندگی شما متجلی کند

 

اما نگران نباشید ضمیر ناخودآگاه با تصاویر تثبیت شده کار می کند نه با تصاویر گذرا در نتیجه اگر گاهی اوقات شک و تردید در ذهن شما نفوذ کرد و تصاویر منفی در ذهن شما جریان یافت آرامش خود را حفظ کنید چند نفس عمیق بکشید و آینده دلخواهتان را در ذهن تان تصویر سازی کنید

 

فصل ششم :قانون ارتعاش

در این فصل قصد دارم درباره دو قانون مهم یعنی قانون ارتعاش و جذب توضیح دهم قانون ارتعاش در واقع رابطه بین جهان مادی و غیر مادی را توضیح می دهد بر طبق این قانون هر چیز دراین جهان در حال ارتعاش و حرکت است از سخت ترین مواد همانند فولاد تا رقیق ترین همانند گازها ،همه و همه در حال ارتعاش هستند .

 

ساده ترین مثال درباره قانون ارتعاش را می توانید در وجود انسان های مثبت اندیش و انسان های منفی باف ببینید افرادی که مثبت اندیش هستند و به جنبه های خوب زندگی نگاه می کنند همواره انسان های مثبت را به سمت خود جذب می کنند دلیل اینکه این افراد، افراد مثبت را به سمت خود جذب می کنند این است که آنها در ارتعاشی مثبت قرار دارند

 

از طرفی انسان هایی که فقط به دنبال جنبه های منفی زندگی هستند و همواره نیمه خالی لیوان را نگاه می کنند در ارتعاشی منفی قرار دارند، این افراد منفی باف تنها افراد منفی را به سمت خود جذب می کنند

 

افرادی که همواره بهانه ای برای گله و شکایت دارند .حتی چهره این افراد بازگو کننده افراد منفی ذهنشان است این افراد را زیاد میبینید کافی است هرروز به چهره کسانی که در پیاده رو هستند نگاهی بیندازید چهره هایی را خواهید دید که غمگین و افسرده هستند و هیچ نشانه ای از شادی و نشاط در آنها دیده نمی شود اینان برروی زمین جهنمی برای خود ساخته اند و در آن زندگی می کنند

 

از طرفی بر اساس قانون تضاد وجود هر دو گروه لازم است تا شما به آنها نگاه کنید و انتخاب کنید که می خواهید بین کدام یک از آن دو گروه باشید شاید تا به امروز بین افرادی بوده باشید که فقط به نیمه خالی لیوان نگاه می کرده است نگران نباشید انسان موجودی مختار آفریده شده است هر لحضه که تصمیم بگیرید می توانید با کمی تلاش شخصیت مثبت اندیش را در خود ایجاد کنید

 

براساس قانون تضاد در این جهان هم فقر و نداری و بدبختی وجود دارد و هم ثروت و فراوانی و خوشبختی این شما هستید که باید تعیین کنید با کدام یک از این موارد هم ارتعاش و هم فرکانس هستید.

 

انرژی نه به وجود می آید و نه از بین می رود همه چیز انرژی است به بیان دیگر هر خواسته ای که شما دارید هم اکنون موجود است این شما هستید که باید از لحاظ ارتعاشی با خواسته تان هم فرکانس شویدعاملی که سطح ارتعاش شما را مشخص می کند همان افکاری است که مدام آنها را در سر تکرار می کنید

 

افکاری که تبدیل به تصویر ذهنی برای شما شده اند افکاری که آنها را به وضوح در ذهنتان می بینید اگر بتوانید خواسته خود را به طور واضح در ذهنتان تجسم کنید شما به صورت کامل به خواسته تان هم ارتعاش می شوید

 

 

اگر در حال حاضر در شرایط مناسبی نیستید اصلا نگران نباشید زیرا شما قانون را فرا گرفته اید شما قانون ارتعاش را می دانید کافی است برای مدت زمان کافی افکار سازنده داشته باشید و بر روی تصویر ذهنی تان تمرکز داشته باشید شک نداشته باشید که تمام موارد منفی به تدریج از زندگی شما خارج می شوند

 

زیرا شما در سطح ارتعاشی دیگری قرا گرفته اید آنچه که از آن به عنوان قانون جذب سخن گفته می شود در واقع نتیجه قانون ارتعاش است زیرا اگر شما با خواسته ای هم ارتعاش شوید هم شما به سمت آن خواسته جذب می شوید وهم آن خواسته به سمت شما

 

فصل هفتم :ریسک پذیری و ثروت آفرینی

با مطالعه این فصل خواهید فهمید که هرگز نباید برای از دست دادن چیزهایی مانند شغل و یا اموال تان نگران باشید و هرگز نباید به خاطر این چنین ترس هایی به فردی ضعیف و محافظه کار تبدیل شوید

 

به جای آن شما باید فردی پرشور و با اشتیاق و ریسک پذیر باشید هرگز نباید صبح ها بعد از بیدار شدن به ترس هایتان فکر کنید بلکه باید به راهکارهایی برای دستیابی به خواسته هایتان بیاندیشید

 

بدون شک شما خواهان آینده ای باشکوه برای خودتان هستید آینده ای که سرشار از موفقیت و دستاورد باشد اما باید بدانید تنها راهی که بتوانید به چنین جایگاهی دست یابید این است که فردی ریسک پذیر باشید شاید کلمه ریسک شما را بترساند و شما را به یاد خطر بیاندازد اما باید بدانید تمام کسانی که در طول تاریخ کارهای بزرگی انجام داده اند و شما داستان های زندگی آنها را مطالعه می کنید افرادی ریسک پذیر بوده اند

 

کافی است زندگی مدیران و کارآفرینان برجسته را مطالعه کنید تا ببینید چه ریسک های بزرگی کرده اند و با چه خطرات احتمالی مواجه بوده اند شاید به جرات بگوییم تنها راهی که بتوانید توانایی های نهفته خود را آشکار کنید این است که اهل ریسک کردن شوید

 

اگر نمی خواهید در مسیر دستیابی به خواسته هایتان ریسک کنید شک نداشته باشید که به موفقیت بزرگی دست نمی یابید کافی است زندگی یکنواخت و روزمره انسان های محتاط را نگاه کنید .کافی است به اطراف خود نگاه کنید مردان و زنان کثیری را خواهید دید که می خواهند شغل فعلی شان را ترک کنند و به کاری که به آن علاقه مند هستند بپردازند اما ترس ساختگی در ذهن آنها مانع انجام چنین کاری می شود

 

آنها از شکست می ترسند آنها از مورد تمسخر قرار گرفتن دیگران می ترسند همین ترس های ساختگی باعث می شوند که آنها هرگز متوجه فرصت ها و موقعیت هایی که در اطراف آنها هست نشوند

 

و متاسفانه هیچگاه توانایی ها نهفته آنها متجلی نمی شود ترس از شکست شما را به فردی محتاط تبدیل می کند که به جایگاه فعلی خودتان می چسبید و هیچ اقدامی نمی کنید البته جالب این است که کسانی که به خیال خودشان افرادی محتاط و محافظه کار هستند شکست را بارها تجربه می کنند

 

پس آیا راه حلی وجود دارد که شکست نخوریم ؟در جواب باید بگویم هرگز .شکست بخشی از زندگی است اصلا اهمیتی ندارد چند بار شکست بخورید مهم این است که بعد از هر شکست دوباره بلند شوید و به مسیر خود ادامه دهید هرکس به موفقیت بزرگی دست یافته است قبل از دستیابی به موفقیت بارها شکست را تجربه کرده است

 

پس بسیار مسخره است که از ترس شکست خوردن به فردی محتاط تبدیل شویم هرکس دست به ریسک نزند و در همان اوایل زندگی مرده است بله شاید عمر طولانی داشته باشد اما آنها هرگز زندگی را به معنای واقعی تجربه نکرده اند در نتیجه دچار مرگ زود هنگام شده اند

 

سوال این جاست که چرا حاضر نیستیم ریسکی در زندگی انجام دهیم و به زندگی کسل کننده و بدون هیچ هیجانی تا لحضه مرگ ادامه می دهیم؟جواب این سوال را باید در گذشته هایمان جستجو کنیم باید ببینیم ضمیر ناخودآگاه ما در زمان کودکی به چه شکلی برنامه ریزی شده است

 

در دوران کودکی پدر و مادر از سر دلسوزی می خواستند شما همواره موفق باشید و می ترسیدند که شما با شکستی مواجه نشوید و سرخورده نشوید آنها شما را از هر صدمه ای دور می کردند

 

به طور مثال هنگامی که می خواستید دوچرخه سواری کنید مرتب به شما هشدار می دادند که مراقب باش زمین نخوری همین تذکر های به ظاهر ساده ذهن شما را به گونه ای برنامه ریزی کرده است که شروع هر کار جدید به معنای خطر کردن و آسیب دیدن است

 

بنابراین هیچ کدام از ما فردی محتاط به دنیا نیامده ایم همه ما افرادی ریسک پذیری به دنیا آمده ایم اما به تدریج والدین و جامعه این ترس را در وجود ما نهادینه کرده اند فطرت و ذات انسان ریسک پذیر است و همواره به دنبال مسیرهایی است که بزرگی و عظمت نهفته شده خود را به عرصه ظهور برساند

 

این نکته را به یاد داشته باشید که ریسک کردن با حماقت کردن و بی مسئولیت بودن متفاوت است ریسک ناشی از شجاعت است اما حماقت ناشی از بی فکری و نسنجیده عمل کردن است

 

فرد ریسک پذیر کسی است که یک موقعیت را به خوبی بررسی کند خود را برای مواجه با آن آماده کند و در ذهنش تصویری واضح از موفقیت خود تجسم کند و سپس با وجود اینکه ترس وجود دارد دست به کار شود باتمام این تفاسیر احتمال شکست افراد ریسک پذیر وجود دارد اما دوباره بلند می شوند و از نو شروع می کنند زندگی افراد ریسک پذیر بسیار خلاق و هیجان انگیز است

 

فصل هشتم :لبه تیغ

گاهی اوقات تنها یک گام اضافی لازم است تا به زندگی دلخواه تان دست یابید همواره فاصله بین بردن و باختن به باریکی لبه تیغ بوده است منظور من از بردن، موفقیت و کامیابی در تمام جنبه های زندگی است

 

یکی از اشخاص دیگری که به طور واضح مفهوم لبه تیغ را می توان در زندگی او مشاهده کرد میلتن کمبل است او در سال 1952در رشته دو میدانی در المپیک شرکت کرد و توانست مدال نقره را کسب کند اما او از این نتیجه راضی نبود و به کشورش برگشت و تمرینات خود را دوباره از سر گرفت

 

و چهار سال بعد موفق شد مدال طلای المپیک را کسب کند من شانس این را داشتم که بارها با او ملاقات کنم در یکی از ملاقات ها او گفت که در طول دوران ورزش حرفه ای رقیبان زیادی داشت که از او بهتر بودند اما آنها از جایی به بعد دیگر حاضر به تمرین و بهبود رکورد های خود نبودند و خیلی از آنها ورزش را کنار گذاشتتد

 

شاید آنها اگر تنها چند سال دیگر به تمرینات خود ادامه می دادند به راحتی می توانستند مدال طلا را به دست آورند اما به دلیل قانون لبه تیغ با وجود اینکه این افراد فاصله زیادی با میلتن نداشتتد هرگز نتوانستند افتخاری کسب کنند

 

مفهوم لبه تیغ را درهمه جا می توانید مشاهده کنید فرض کنید می خواهید جنسی خریداری کنید دو مغازه در کنار هم هستند که این جنس را دارند اما فروشنده یکی از مغازه ها فردی خنده رو است و فروشنده مغازه دیگر فردی عبوس است بدون معطلی شما وارد مغازه ای می شوید که فروشنده آن خنده رو است

 

حال ببینید که این دو فروشنده دقیقا در یک خیابان هستند و جنس های کاملا یکسانی دارند اما تنها به دلیل یک لبخند ساده فروش یکی از آن ها ده برابر دیگری است

 

حال باید سوالی از خود بپرسید ؟چقدر در حرفه خودتان متخصص هستید ؟آیا چیزهای جدیدی برای یادگیری وجود دارد؟آیا همه شما را در حرفه تان به عنوان استاد می شناسند یا فقط یک فرد معمولی؟

 

روزی یک ساعت در زمینه شغلی تان مطالعه کنید در طی مدت پنج سال به اندازه 45هفته چهل ساعته مطالعه می کنید از طرفی چون یادگیری شما تدریجی بوده است با تمرکز بیشتری آن را انجام داده اید اگر توصیه مرا جدی بگیرید دیری نمیگذرد که به چنان موفقیتی دست می یابید که تمام اطرافیان شما متحیر

می شوند

 

بنابراین اگر رویایی در سردارید بدانید درمسیر تحقق رویایتان با مشکلاتی مواجه خواهید شد که فاصله بین دست کشیدن از رویایتان و یا تحقق آن تنها به اندازه لبه تیغ است و لبه تیغ برای شما همان پشتکاراست 

 

فصل نهم :گذشته را رها کنید

همانطور که اگر در هنگام رانندگی فقط در آینه عقب نگاه کنید هرگز به مقصد نمی رسید در زندگی هم اگر مدام به گذشته ها بیندیشید هرگز نمی توانید سرنوشت حقیقی خود را محقق کنید

 

اما جای تعجب دارد که اکثر افراد این اشتباه را مرتکب می شوند آنها مدام به گذشته ها فکر می کنند و در حسرت کارهایی هستند که انجام ندادند و با این کار لحضه حال را ضایع می کنند

 

به هیچ عنوان نباید به گذشته ها چشم بدوزید و به خاطر موقعیت های از دست رفته عذاب بکشید این کار هیچ نفعی برای شما نخواهد داشت همه کسانی که دستاوردهای چشمگیری داشته اند ویژگی مشترکی داشته اند آنها به آینده امیدوار بوده اند آنها هرگز حسرت فرصت های از دست رفته را نمی خورند و در جهت تحقق اهدافشان گام بر می دارند

 

روراست باشید و شخصیت خودتان را بررسی کنید آیا شما همانند افرادی هستید که همواره به گذشته نظر دارند؟اگر این چنین است باید به صورت جدی بر روی خود کار کنیدگذشته را به حال خود رها کنید هرگاه فکری مربوط به گذشته وارد ذهنتان شد آن را به حال خود رها کنید تصویری از آینده دلخواهتان در ذهنتان مجسم کنید و یادتان باشد شما در نهایت به همان کسی تبدیل می شوید که مدام به آن فکر می کنید

 

من برای فهم بیشتر این موضوع از تمثیل دوربین عکس فوری استفاده می کنم ذهن شما همانند دوربین است و دنیای فیزیکی شما همانند عکس فوری است وقتی با اینچنین دوربینی عکس برداری می کنید پس از گذشت زمانی عکسی از تصویر گرفته شده از دوربین بیرون می آید

 

اگر بخواهم دقیق تر بگویم ضمیر ناخودآگاه شما همانند دوربین عکس برداری عمل میکند و هرآنچه را که در آن قرار دهید در دنیای فیزیکی متجلی می کند بنابراین اگر تصویری تکراری را به ضمیر ناخودآگاه خود بدهید ضمیر ناخودآگاه هم بدون هیچ قضاوتی همان تصویر را در دنیای فیزیکی شما متجلی می سازد

 

این کاری است که اکثر مردم انجام می دهند و نمی دانند چرا مدام نتایج بد گذشته تکرار می شود اگر نگاه شما مدام به گذشته باشد گذشته تکرار خواهد شد پس حالا که ساز و کار ضمیر ناخودآگاه را می دانید به جای گذشته ای تکراری، آینده ای باشکوه را در صفحه ذهنتان تصویر سازی کنید

 

فصل دهم :قانون خلاء و رابطه آن با ثروت آفرینی

هروقت به منزل عمه ام می روم او از من بسیار تشکر می کند زیرا دلیل اینکه او امروز توانسته زندگی عالی برای خود بسازد قانونی بود که سالها پیش به او یاد دادم اسم این قانون ،قانون خلاء است 

حدود ده سال پیش بود که عمه مارگ با این قانون آشنا شد او به همراه شوهرش در سمینارهای من حضور پیدا می کردند 

یک روز که به خانه آنها رفته بودم درباره موضوع رفاه به طور مفصل با یکدیگر به بحث نشستیم در بین صحبت ها عمه مارگ به اتاق پذیرایی اشاره کرد و گفت که دیگر از این وضعیت خسته شده است او به پرده ها اشاره کرد و گفت که از این پرده های قدیمی خسته شده است و دیگر حالش از آنها بهم می خورد

 

 به عمه مارگ گفتم اگر واقعا از آن پرده خسته شده ای باید آن را در بیاوری و آن را بشوری و به یک فرد نیازمند هدیه بدهی در همین لحضه بود که شوهر عمه ام گفت اگر عمه ات چنین کاری کند ما هیچ چیز برای آویزان کردن جلوی پنجره نداریم چون پولی برای خرید پرده جدید نداریم 

 

برای آنها توضیح دادم که بر طبق قانون خلاء اگر برای پرده جدید جایی خالی نکنند هرگز نمی توانند آن را خریداری کنند طبق قانون خلاء شما باید اول پرده قدیمی خود را به فردی نیازمند ببخشید و خود به خود جایی برای پرده جدید باز می شود

 

علی رغم مخالفت شوهر عمه ام ،عمه مارگ دست به کار شد و پرده های قدیمی را باز کرد او سالها از این پرده ها خسته شده بود و هر وقت به آنها نگاه می کرد انرژی منفی هم ارتعاش می شد و موارد منفی بیشتری را به زندگی جذب می کرد 

 

من به آنها گفتم این پرده قدیمی را با خیال راحت به یک فرد نیازمند هدیه بدهید و یقین داشته باشید بهترین پرده نصیب آنها خواهد شد مدتی بعد به خانه آنها رفتم و دیدم پرده هایی فوق العاده نصب کرده اند 
 چندی نگدشت که تمام اثاثیه منزل آنها نو و زیبا شد 

 

قانون خلاء می گوید چیزهای قدیمی و کهنه را رها کنید تا جا برای چیزهای جدید و نو باز شود 
توصیه ی دیگر من که باید آن را جدی بگیرید این است که هرگز وسایل قدیمی خود را نفروشید بلکه آنها را ببخشید یادتان باشد از هر دستی که بدهید از همان دست پس خواهید گرفت

 

اگر وسایل قدیمی خود را به سختی و با بی میلی بفروشید وسایلی که خواستار آن هستید به سختی به دست شما خواهد رسید شک نداشته باشید که کار نیک شما بدون پاسخ نمی ماند این قانون تنها برای اشیاء نیست در واقع شما هرگاه بخواهید فکر و باوری جدید را در ذهنتان قرار دهید باید فکر و باور قدیمی را کنار بگذارید تا در ذهنتان جای خالی برای باورهای جدید ایجاد شود

 

اما متاسفانه اکثر مردم این واقعیت را درک نمی کنند آنها به افکار و باورهای قدیمی خود چسبیده اند و حاضر نیستند آنها را کنار بگذارنداین وضعیت دلیل اصلی عقب ماندن و پیشرفت نکردن انسان های زیادی شده است

 

چرا ما این چنین سخت به اشیاء و عقاید کهنه مان می چسبیم؟علت این است که ما به چیزهای قدیمی می چسبیم زیرا به توانایی خود برای به دست آوردن چیزهای جدید ایمان نداریمما احساس ناامنی می کنیم ما به توانایی های نامحدود خود باور نداریم احساس می کنیم اگر چیزی را از دست بدهیم ممکن است هرگز نتوانیم چیزی بهتر را به دست آوریم به همین دلیل محکم به چیز های قدیمی می چسبیم 

 

برای رفع این مشکل باید ابتدا یک واقعیت را حتمی بدانیم واقعیتی که می گوید ما موجوداتی با توانایی نامحدود هستیم و هر آنچه را بخواهیم می توانیم به دست آوریم

4.3/5 - (7 امتیاز)

3 دیدگاه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *