معرفی کتاب شیب

خانه » مقالات » معرفی کتاب شیب

معرفی کتاب شیب

امروز با معرفی کتاب شیب در کنار شما هستیم. کتابی از ست گودین، نویسنده فوق العاده ای که احتمالا قبلا به خاطر کتاب های دیگرش مثل گاوه بنفش، اسم او را شنیده اید. این کتاب را می شود در طی چند ساعت خواند. اما آنقدر نکته دارد که می شود ماه ها در مورد مطالب آن تامل کرد و در زندگی به کار برد.

در کتاب شیب به طور خلاصه گفته می شود که چه موقع کار را ول کنید و چه موقع کار را ادامه دهید تا به موفقیت برسید. در واقع سه مفهوم مهم در این کتاب وجود دارد:

  • منحنی شیب: تقریبا هر کاری در زندگی ارزش انجام دادن داشته باشد، تحت کنترل شیب است. در اوایل وقتی کاری را شروع می کنیم، بسیار جالب و جذاب است. ولی بعد از یک مدت، سخت می شود و در اینجاست که شیب اتفاق می افتد. در اصل، شیب مسیر طولانی بین شروع کردن و تسلط یافتن است. شیب یک مسیری به ظاهر طولانی می باشد که در اصل میانبری ست که ما را سریعتر به مقصد می رساند.
  • منحنی بن بست: وضعیتی که ما فقط کار می کنیم و کار می کنیم و هیچ چیز تغییر نمی کند. یعنی نه یک یکمی بهتر می شود نه یکمی بدتر و همانی است که بود. هر موقع به بن بست خوردیم، باید سریعتر از شر آن خلاص شویم و در واقع، کار را ول کنیم تا هزینه های بیشتر نپردازیم.
  • منحنی پرتگاه: در این وضعیت از یک چیزی لذت برده می شود. ولی در نهایت آخر مسیر، پرتگاه است. در واقع، وضعیتی که نمی شود از آن خارج شد تا اینکه سقوط اتفاق می افتد و همه چی با آن فرو می ریزد. سیگار کشیدن دقیقا مثال عینی برای منحنی پرتگاه است.

 

در کتاب شیب در مورد قسمت پرتگاه خیلی کم صحبت می شود و تاکید کتاب بر قسمت شیب و بن بست است و نکته های زیادی در مورد آنها گفته می شود. مثلا تشخیص دادن اینکه در موقعیت شیب یا بن بست قرار داریم، آسان می باشد. قسمت سخت ماجرا این است که موقع رسیدن به بن بست چه کاری انجام می دهیم و جسارت این را داریم که کار را ول کنیم یا نه؟

 

کتاب شیب
کتاب شیب

همچنین در کتاب شیب، نکته های زیادی گفته می شود که برخی از آنها در زیر آورده شده اند:

  •  در دنیا بهترین بودن یعنی انجام کارهای سخت و ول کردن کارهای معمولی.
  • شما تنها کسی نیستید که به دنبال بهترین گزینه می گردید و همه به دنبال بهترین هستند و به همین دلیل است که بهترین بودن پاداش زیادی به همراه دارد و تعدادی کمی هم می توانند در قله بهترین بودن باشند.
  • بازار بزرگ در حال مرگ می باشد و دیگه بهترین ترانه و بهترین قهوه وجود ندارد. در دنیای امروزی، میلیون ها بازار کوچک وجود دارد، ولی هر بازار کوچک یک بهترین داره. در هر صورت باید در بازار خود، بهترین بود.
  • بن بست کسل کننده ست و پرتگاه برای مدتی هیجان انگیز. اما هیچ کدام شما را از شیب بیرون نمی آورند و نتیجه هر دو، شکست است.
  • احمقانه ترین کار این است که آن را شروع کرد و در اوایل هم تلاش و وقت و هزینه زیادی گذاشت و دقیقا در میانه شیب، آن کار را ول کرد!
  • اگه می خواهید سوپراستار باشید، باید حوزه رو انتخاب کنید که شیب تندی داشته باشد و این شیب مانعی باشد برای آنهایی که وارد این حوزه می شود و آنهایی که موفق می شوند. شما باید از سد آن شیب بگذرید و به آن طرف خودتان را برسانید. همه این کار را نمی توانند کنند و اگر همه می توانستند، دیگر سوپراستاری وجود نداشت.

 

[quote font_size=”20″ bgcolor=”#dbdbdb”]این مقاله به شما پیشنهاد می شود:بهترین کتاب های روانشناسی و موفقیت دنیا[/quote]

7 دلیل شکست احتمالی شما در تبدیل شدن به بهترین در جهان از دید کتاب شیب:


  • 1-وقت نداشته باشید. (کار را ول کنید)
  • 2- پولتان تمام شود. (کار را ول کنید)
  • 3-بترسید. (کار را ول کنید)
  • 4-در مورد کار جدی نباشید. (کار را ول کنید)
  • 5-علاقه و اشتیاق خود را برای انجام کار از دست دهید و یا تنها به عادی بودن قانع شوید. (کار را ول کنید)
  • 6-به جای تمرکز روی بلندمدت، روی کوتاه مدت تمرکز کنید. (کار را ول کنید)
  • 7-انتخاب غلط تجارتی که در آن می خواهید بهترین جهان باشید. (چون استعداد آن را ندارید)

دفعه بعدی که فهمیدید در یک کاری معمولی هستید و احساس می کنید باید کار را ول کنید، دو انتخاب دارید:

ول کردن کار و یا استثنا بودن. باید بدانید که معمولی بودن برای بازنده هاست.

افراد با پشتکار و سرسخت، قادر هستند نور آخر تونل را در ذهنشان مجسم کنند. در حالیکه دیگران نمی توانند این کار را کنند. همین طور، این افراد واقع گرا هستند و در جایی که پایان آن نوری نباشد، تصویرسازی غیر واقعی نمی کنند. پس باید پرسید که آیا تحمل رنج این شیب، ارزش مزایای دیدن نور آن طرف تونل را دارد؟

اگر مسیرتان به بن بست ختم می شود، اگر در انتهای مسیرتان پرتگاه وجود دارد، اگر روی پروژه ای کار می کنید که پاداش تکمیل آن پروژه در پایان، ارزش شیب را ندارد، باید در همه این موارد کار را ول کنید.

زمانی باید به دنبال شغل جدید گشت که به آن نیاز ندارید. زمان تغییر شغل دادن، قبل از وقتی است که در شغل کنونی احساس راحتی می کنید. اگر هم شغل به بن بست خورده، باید آن را ول کرد و یا این واقعیت را پذیرفت که موقع مرگ حرفه تان فرار رسیده است!

هیچ وقت کاری را که پتانسیل موفقیت بزرگی در آن وجود دارد را صرفا به این خاطر که نمی توانی فشار الان آن را تحمل کنی، ول نکن.

شهامت ول کردن کار را در خود پرورش دهید و خود را برای شنیدن صدای غرورتان که به شدت خرد می شود، آماده کنید و بعد همه چیز درست می شود.

 

3 سوال که باید قبل از ول کردن از خود بپرسید:


  • 1-آیا من وحشت کرده ام؟ همیشه می توانید کارتان را بعدا ول کنید. پس صبر کنید تا وحشتتان تمام شود و بعد تصمیم بگیرید.
  • 2-می خواهم روی چه کسی تاثیر بگذارم؟روی یک نفر یا یک بازار؟
  • 3-چه پیشرفت سنجش پذیری داشتم؟ شغل، تنها یک نوع تاکتیک و مسیری برای رسیدن به خواسته شماست. به محض اینکه در شغلتان به بن بست رسیدید عاقلانه ترین کار، ول کردن آن شغل و تلاش برای بازاری بزرگتر است. چون هر روزی که در این شغل باقی بمانید از هدفتان دور می شوید.

اگر به اندازه لازم منابع در اختیار دارید، از آن استفاده کنید تا به بهترین در جهان تبدیل شوید. فقط زمانی این کار را انجام دهید که تمامی منابع موجود خود رو برای گذر از بزرگترین شیب ممکن آماده کرده باشید. اگر قرار نیست این کار شما، یک چیزی به جهان اضافه کند، آن را ول کنید و با این ول کردن انرژی خود را برای یورش به شیبی که اهمیت دارد، آزاد کنید.

5/5 - (1 امتیاز)

5 دیدگاه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *